Friday, February 13, 2009

اطلاع از سالم بودن پرده بکارت مراجعه به پزشک بهترین راه است.) اهمیت پرده بکارت در بعضی فرهنگها این مسئله خیلی اهمیت دارد که دختر به هنگام ازدواج باکره بوده و پرده بکارت داشته باشد . دراین جوامع ، پرده بدین معنی ست که وی قبل از ازدواج ارتباط جنسی نداشته است . هر چند که ، پرده بکارت نشانه ضعیفی برای بکارت واقعی است ، زیرا بیشتر زنان ، این پرده را قبل از داشتن ارتباط جنسی بر اثر خودارضائی ، استفاده از تامپکس (نوعی نوار بهداشتی) ، یا فعالیتهای غیر جنسی (مثل برخی حوادث ) از دست می دهند . اما سوال اینجاست که حتی با وجود پرده بکارت چه کسی می تواند تعیین کند که آیا دختر قبل از ازدواج رابطه جنسی داشته است یا خیر ؟ غالبا خونریزی در شب عروسی می تواند دلیلی بر باکره بودن فرد باشد در صورتیکه این نظریه توسط اطلاعات پزشکی رد شده زیرا همانطور که گفته شد یا به دلیل آرامش زن ، یا عدم وجود پرده بکارت به طور مادرزاد ، این خونریزی می تواند وجود نداشته باشد علاوه بر این ، راههای برقراری ارتباط جنسی فقط دخول نیست ، دختر می تواند با حفظ پرده بکارت از راههای مختلف ارتباط جنسی داشته باشد و یا حتی با وجود پاره شدن پرده بکارت برای تظاهر به باکره بودن ، با عمل جراحی ، آن را دوباره به حالت اول برگرداند . به همین دلیل وجود یا عدم وجود پرده بکارت ، همیشه نمی تواند مدرک معتبری برای تعیین باکرگی شخص باشد . البته ، اینکه نگرش باکره پسند مردان به خصوص در ایران ، در حالیکه غالبا خود ، پیش از اردواج ، ارتباط جنسی دارند ، اساسا درست است یا ناشی از نظامی مردسالارانه ، بحثی دیگر است که در این مقاله نمی گنجد . انواع دیگر پرده بکارت :
نوشته شده در شنبه دوم آذر 1387 ساعت 17:35 شماره پست: 413

برگرفته از کتاب
نوشته ی وندی سنفورد، ننسی هالی و الیزابت مک گیOur Bodies, Our Selves
گردآوری و ترجمه: رها


مقدمه

در طول زندگی مان، از تولد تا مرگ، ما زنان در کشف و ابراز خود جنسی مان توانمند باقی می مانیم؛ فانتزی
های جنسی خود را کشف می کنیم؛ به بدن خویش عشق می ورزیم؛ از داشتن لذت جنسی احساس خشنودی می کنیم؛ عوامل تحریک جنسی مان را شناسایی می کنیم؛ و به بدن خود به عنوان منبعی برای کسب لذت بها می دهیم. بسیاری از ما به خاطره آموزه های دوران کودکی و نوجوانی از داشتن نیازهای جنسی احساس شرمگینی و گناه کنیم و چه انرژی عظیمی را که صرف سرکوب نیازهایمان نکرده ایم. اکنون اما می خواهیم جنسیت را به عنوان بخشی اصیل و طبیعی از وجودمان بپذیریم و از آن بدون احساس گناه و سنگینی لذت بریم.

همه ی ما، چه جوان و چه پیر، چه دگر جنس گرا و چه همجنس گرا، چه جذاب وچه ساده، و چه سالم و چه معلول فیزیکی، موجوداتی جنسی هستیم و این وجه جنسی مان در طول زندگی به همراه ما رشد و تغییر می کند. از این رو آموختن درباره ی جنسیت و سکس جریانی همیشگی و مادام العمر برای همه ی ما است.

در ارتباط با همیارمان، سکس لذتی است که می خواهیم بدهیم و دریافت کنیم. گفت و گویی است لذت بخش و مفرح، گاه جدی است و سنگین و گاه پر شور و کودکانه، گاه یک نوازش دلنشین است و گاه یک نیروی پر عظمت، گاه ما را می برد به دنیایی زیبا و پر نشاط و گاه به دنیایی سخت و پر وحشت. سکس می تواند درهایی جدید برای نزدیکی و عشق ورزی باز کند و اگر به زور و فشار باشد می تواند منجر به آسیب شدید روحی و روانی شود.

در حال حاضر اکثریت زنان جنسیت خود را با مردان کشف و تجربه می کنند، بسیاری از زنان نیز اما جنسیت خویش را با زنان تجربه می کنند(بیش از ده درصد). این مجموعه از انتخاب های جنسی همه زنان حمایت می کند و دعوتی است از زنان که خود جنسی خویش را بیش از پیش در یابند و از آن لذت برند.

تغییرات اجتماعی

انقلاب جنسی در دهه ی 1960 موانع بسیاری را که در راه کشف و رشد جنسی وجود داشت از میان برداشت. در اواخر آن دهه، ما زنان گروه های کوچکی برای گفت وگو در باره ی تجربه ها و احساسات جنسی بر پا کردیم. صحبت در باب مسائل جنسی برای بسیاری از ما کار ساده ایی نبود. خجالت و شرمگینی گاهاً مانع بیان افکار و احساسات ما می شد. صحبت هایمان گاه خنده دار بودند و گاه دردناک و در بسیاری از مواقع آرامش بخش. یکدیگر را تقویت می کردیم، با هم موانع و بندهای اجتماعی را به چالش می کشیدیم و بر صحت و قدرت نیازها و خواست های جنسی مان پا فشاری می کردیم. ما در کنار یکدیگر به مبارزه علیه فشارها، سرکوب ها، و ستم های جنسی برخاستیم و برای کسب برابری جنسی هم صدا شدیم.

در طی 20 سال گذشته کنار یکدیگر ایستادیم و جنسیت را دوباره تعریف کردیم، اما این بار بر اساس خواسته ها وتجربه های زنان و نه تصورات و خیالات "متخصین" مرد. از خود پرسیدیم:« ما زنان چه می خواهیم؟ و برای رها شدن انرژی جنسی نهفته مان به چه امکانات و فرصت هایی نیاز داریم؟» تا به امروز به درون خویش رجوع می کنیم، تجربه ها و فانتزی های جنسی مان را بررسی می کنیم و تلاش می کنیم که معنایی عمیق تر و جامع تر از سکس خلق کنیم. در این میان از مبارزه علیه تبعیض جنسی، خشونت جنسی، فقر جنسی، همجنس گرا ستیزی و کالاییزه شدن زنان در تبلیغات نظام سرمایه داری نیز بازنایستاده ایم. به تکاپوی خود برای بازسازی جنسیت به عنوان منبعی از شور و نشاط و قدرت و انرژی ادامه داده و می دهیم.

دوران کودکی

به دخترم نگاه می کنم. از صبح تا شب بدن او خانه ی اوست. او در آن و با آن زندگی می کند. هنگام دویدن از همه ی وجودش استفاده می کند. وقتی ناز خود را با دست هایش می مالد حس گناه نمی کند. تصوری از زشت یا بد بودن این کار ندارد. او از این مالش لذت می برد و بی شک و تردید آن را دنبال می کند. او می فهمد که چه زمانی دوست دارد نوازش شود وچه زمان تنها باشد. چقدر سخت است برای ما که به رابطه ی راحت و سالم با بدن مان باز گردیم.

تجربه ها و خاطرات کودکی جنسیت ما را شکل می دهند. با وجود نیاز ما به گفت و گو درباره ی مسائل جنسی، خانواده های ما به ندرت با ما در این زمینه صحبت می کنند. هر بار که انگشتانمان را به سوی واژن و کلیتورس خود می بریم نکن ها و نبایدها و شرمگینی ها آن چنان به سویمان هجوم می آورند که یاد گیریم هر عمل جنسی را ممنوعه و قبیح تلقی کنیم. با آغاز بلوغ، رشد و تغییرات جسمانی بدن ما را در هاله ایی از راز و شرمگینی فرو می برند. از رشد سینه هایمان شرمگین می شویم، خونریزی ماهانه را از اطرافیان پنهان می کنیم، و زیبایی هایمان را به فراموشی می سپاریم. درمی یابیم که زیبایی از دیدگاه جامعه تعریف محدودی دارد و شروع به مقایسه ی خود با دیگران می کنیم. گاه آرام آرام در تنهایی و شرم فرو می رویم. برای بسیاری از ما تنها گذارطولانی زمان و کسب تجربه های مثبت می تواند این احساسات را کمرنگ یا محو کند.

بسیاری از ما اکنون کودکان خردسال داریم و آرزو داریم که آنها بر خلاف ما حس خوبی نسبت به بدن شان داشته باشند. با این حال غلبه بر آنچه خود در کودکی آموخته ایم گاه بسیار دشوار است.

چندین روز پیش من و دختر سه ساله ام در وان حمام بودیم. من دراز کشیده بودم و او را در میان پاهایم نشانده بودم. دخترم پرسید: «مامان تو مثل بابا آلت نداری؟» من جواب دادم: «نه عزیزم، مردها آلت دارند و زن ها کلیتورس.» دخترم بعد پرسید: «مامان کلیتورس تو کجاست؟» حالا باید چه می کردم؟! سعی کردم سرخ نشوم، پاهایم را از هم باز کردم و به دخترم کلیتورس ام را نشان دادم. چندان هم کاره سختی نبود! بعد از او پرسیدم: «می خواهی مال خودت را ببینی؟» با حرکت سر آری اش را نشان داد. من اول دست خودم و بعد دست کوچک او را به روی کلیتورس اش گذاشتم و او خندید.

دستاوردهای جنبش زنان در طی سال های اخیر ما زنان را در صحبت از مسائل جنسی با فرزندانمان راحت تر کرده است. می دانیم که هم برای ما و هم برای کودمانمان رشد جنسی جریانی همیشگی و مادام العمر است.

تخیلات جنسی

گاهی وقتی مشغول عشق بازی با خود یا فرد دیگری هستم خود را به روی موج ها معلق تصور می کنم. شاید به این معنا باشد که سرگردانی در اقیانوس را به بودن در رختخواب ترجیح می دهم. در هر حال این تخیل مرا به اوج می رساند و به من آرامش می دهد. معمولاً آن را قبل از ارگاسم دارم و باعث رسیدن من به ارگاسم می شود.

امروز در حالی که مشغول نرمش بودم چشم هایم را بستم و شریکم را به روی بدن عریانم تصور کردم. سینه هایش را روی صورت و دهانم می توانستم احساس کنم. بدن هایمان بیشتر و بیشتر در هم قفل می شدند. این خیالات به من برای همه ی روز انرژی دادند.

وقتی نوجوان بودم همیشه خیال پردازی می کردم که معلم ورزش هستم و تعداد زیادی دختر عریان روبه رویم هستند. من می توانستم به کنار هر یک از آنها بروم و سینه هایشان را لمس کنم. وقتی که این تخیل برای اولین بار در 13 سالگی به ذهنم آمد دچار احساس شرم شدید شدم. فکر کردم که قطعاً مریض و بیمار هستم. امروز اما از این تخیل لذت می برم چون می دانم لذت از بدن زن هیچ اشکالی ندارد.

یکی از تخیلات من عشق بازی با دو مرد است و من خود را بین آن دو تصور می کنم.

اکثریت انسانها تخیلات جنسی دارند. این تخیلات عمق وجود ما را نشان می دهند و ما را به کشف و کاوش خود جنسی مان تشویق می کنند. گاهی اما پذیرش برخی از تخیلات برای ما سخت است.

من از داشتن تخیلات جنسی می ترسیدم چون احساس می کردم می توانند مرا غافلگیر کنند و وجهه های منفی از وجودم را نمایان کنند.

من خود را برهنه در یک اتاق خالی و سفید تجسم می کردم. در اتاق پنجره ایی بود که هر کس از آن می توانست مرا ببیند و من جایی برای پنهان شدن نداشتم. هیجانی عجیب در این تخیل بود. من در حالی که این تخیل را در ذهنم می پروراندم خود را ارضا می کردم و به ارگاسم می رسیدم. اما بعد از ارگاسم همیشه دچار احساس شدید گناه می شدم. فکر می کردم که مریض هستم که از چنین تصوری لذت می برم.

ما آموخته ایم که تنها "یک" راه صحیح وجود دارد و هر گونه تفاوت را دال بر بیمار بودن خود می گذاریم. اگر مردان یا زنانی به غیر از همیارمان در تخیلات مان ظاهر شوند احساس می کنیم که به عشق مان خیانت می کنیم.

تخیلات جنسی ما را به دنیاهای اروتیک عجیبی می توانند برند و پذیرش این تخیلات نیازمند زمان و تمرین است. ما می توانیم ازتخیلات جنسی خود لذت ببریم بدون اینکه در حقیقت مایل به اجرای آنها باشیم.

آیا این نگرش را می توان در رابطه با تخیلات "تجاوز" هم نیز داشت؟ برخی افراد بر این تصور هستند که داشتن تخیل تجاوز به این معناست که ما در حقیقت خواهان تجاوز هستیم. این تصور اما بسیار اشتباه است. خیال پردازی در این باره عملی انتخابی و خود خواسته است و بر خلاف تجربه ی واقعی تجاوزموجب شکنندگی و آسیب روحی و جسمی نمی شود. از آنجا که بسیاری از ما از کودکی فرا گرفته ایم که "دختر خوب" به دنبال سکس و لذت جنسی نیست، تصور یک سناریوی جنسی که در آن ما بدون خواست خود سکس داریم می تواند اروتیک باشد.

در یکی از هیجان انگیزترین تخیلات ام تصور می کنم که یک مرد و زن مرا به تخت خواب می بندند و با من عشق بازی می کنند.این حس اسارت برای من هیجان انگیز است. در زندگی واقعی من و همسرم گاهی در برابر هم کاملاً احساس شکنندگی می کنیم.این تخیل کمک می کند که من با این دینامیک قدرت و شکنندگی در ذهنم بازی کنم.

قابل درک است که بسیاری از ما شاید حس خوبی نسبت به تخیلاتی که زنان را اسیر خواسته های مردان تصور می کنند نداشته باشیم. برخی از ما پیش بینی می کنیم که با از میان رفتن مرد سالاری این گونه تخیلات نیز از میان خواهند رفت. تعیین صحت این پیش بینی اما دشوار است. در این مقطع زمانی مهم این است که ما تخیلات جنسی خود را به عنوان تجربه هایی سالم بپذیریم و از آنها همچون بخشی از وجودمان لذت بریم.

خود ارضایی: عشق ورزی به خود

خود ارضایی یک راه لذت از بدن خویش است. در دوران کودکی ما از بازی کردن با بدن مان لذت می بریم. اما بسیاری از ما به تدریج از والدین، معلمین و مراجع مذهبی یاد می گیریم که نباید خود را به قصد لذت لمس کنیم. برخی از ما این هشدار را می پذیریم و باقی ما نه. تا به نوجوانی رسیده ایم اما اکثریت ما پذیرفته ایم که خود ارضایی نوعی انحراف اخلاقی است چه خود آن را انجام دهیم و چه نه. از انجام آن احساس گناه و شرمگینی می کنیم؛ گاه آن را سعی می کنیم "فراموش" کنیم و گاه هیچ وقت دوباره آن را به عنوان منبعی برای کسب لذت کشف نمی کنیم.

من حتی نمی دانستم خود ارضایی زنان ممکن است! در 21 سالگی دوست پسرم کلیتورس و واژنم را آن قدر نوازش کرد که به ارگاسم رسیدم. بعد از آن تجربه به فکرم رسید: اگر او می تواند این کار را برای من کند پس خودم هم می توانم. در آن زمان حتی با مفهوم خود ارضایی آشنا نبودم. زمان زیادی طول کشید تا لذت و ارگاسم را حس و تجربه کنم.

خود ارضایی فرصتی است برای کشف و کاوش بدن هایمان. با خود ارضایی ما می توانیم عوامل تحریک و تهییج جنسی، لمس های اروتیک و موسیقی حرکت این لمس ها را کشف و بررسی کنیم. ما می توانیم جریان تحریک شدن و به ارگاسم رسیدن خود را یاد بگیریم بدون آن که نگران نیازها و قضاوت های همیار خود باشیم. ما بعداً می توانیم در صورت تمایل کشف ها و آموخته هایمان را به همیار خود منتقل کنیم و دست های آن ها را به محل هایی که دوست داریم هدایت کنیم. برای ما زنان که که همیشه گرفته ایم برای تحریک و تهییج وابسته به "لطف آقایان" باشیم، دانش خود ارضایی می تواند به ما استقلال، آزادی و قدرتی چشمگیر دهد.

من همیشه فکر می کردم که که خود ارضایی تنها در صورت نداشتن همیار و برای خالی شدن مقطعی مجاز است. امروز اما خود ارضایی را هم چون بر قراری ارتباطی زیبا با خود می دانم. حالات و خواسته هایم عوض می شوند. گاهی دفعات خود ارضایی ام وقتی همیار دارم بیشتر است و گاه چندین و چند هفته به سوی آن نمی روم.

برای من در 73 سالگی خود ارضایی بهتر از داشتن یک رابطه ی دائم جنسی است چون در بیشتر مواقع خواسته ها و علاقه هایم حالت جنسی ندارند. حفظ یک رابطه و صرف وقت و فکر برایم سخت است.

به کمک خود ارضایی ما می توانیم با دانش کاملتری از خود وارد روابط جنسی شویم. برای کسب لذت به همیار خود وابسته نخواهیم بود. این امر می تواند نوعی آزادی برای همیار ما نیز محسوب شود.بعد از یائسگی خود ارضایی می تواند مانع خشک شدن لایه های داخلی واژن شود.

همه کس اما از خود ارضایی لذت نمی برد.

من خود ارضایی را امتحان کرده ام، نه از سر غریزه که بیشتر برای کسب اطلاعات. گاهی همچون یک وظیفه می ماند. احساس می کنم که باید آن را به خاطر کشف و درک بدن ام انجام دهم اما بعد از چند دقیقه همیشه خسته می شوم. راستش را بگویم حوصله ام سر می رود. برای من خود ارضایی آن اثری که یک فرد دیگر می تواند روی من داشته باشد را ندارد.

اگر خود ارضایی برای شما لذت بخش نیست به حس خود اطمینان کنید و آن را انجام ندهید.

یاد گیری خود ارضایی

اگر هیچ وقت خود ارضایی نکرده اید و مایل به انجام آن هستید ما شما را به امتحان آن تشویق می کنیم. ممکن است که در ابتدا حس عجیبی داشته باشید. باورهای درونی شده ایی چون «دختر خوب از این کارها نمی کند» یا «زن متآهل خوشبخت مگر چه کم دارد» ممکن است شما را دچار حس شک و تردید کند. ممکن است از دادن لذت و شادی به خودتان احساس شرم و گناه کنید. بسیاری از ما این احساسات را داشته ایم و این احساسات با گذشت زمان تغییر می کنند.

چند پیشنهاد:
زمانی مشخص به خود اختصاص دهید. تا آنجا که ممکن است برای خود فضایی راحت و بدون مزاحمت فراهم کنید . شما در انتظار معشوقه تان هستید و آن معشوقه خودتان هستید. یک دوش آرامش بخش بگیرید، بدن خود را با روغن یا کرم مالش دهید، آرام آرام شکل و فرم بدن تان را با چشم ها و دست هایتان حس کنید و خود را به گونه های مختلف لمس کنید. موزیک مورد علاقه تان را بگذارید، چراغ ها را ملایم کنید و برای خود شمع روشن کنید. به افراد و لحظاتی که در گذشته تحریک تان کرده اند فکر کنید. به دنیای فانتزی های جنسی پرواز کنید. با خود راحت و آرام باشید.

زنان از راه های گوناگونی خود را ارضا می کنند. ما می توانیم انگشت هایمان را مرطوب کنیم و اطراف و روی کلیتورس مان را مالش دهیم، می توانیم کلاهک کلیتورس و ناحیه واژن را نوازش کنیم، می توانیم از یک یا چند انگشت استفاده کنیم و دایره وار یا از بالا به پایین خود را لمس و تهییج کنیم. برخی از ما پاهای خود را جمع کرده و به تمام ناحیه ی جنسی و واژن مان فشار ریتمیک و ثابت وارد می کنیم. می توانیم انگشت خود یا اشیای تمیزی هم چون خیار پوست کنده گرم یا آلت پلاستیکی را داخل واژن خود کنیم. می توانیم سینه ها و باقی بدن مان را همزمان نوازش کنیم. برخی از ما دوست داریم فشار و لرزشی ثابت در سرتاسر ماهیچه های بدن مان ایجاد کنیم.

تا مدت ها من تنها مالش سکشوال واژن و کلیتورس خود را خود ارضایی می دانستم. اما بعداً فهمیدم که می توانم از طریق مخلوطی از تخیلات جنسی و سفت و شل کردن ماهیچه های دور واژنم به ارگاسم هایی لذت بخش برسم.

استفاده از بالش یا جریان آب از جمله دیگر راه های خود ارضایی است.

من دوش آب را به سمت کلیتورس ام هدایت می کنم و از تماس جریان آب با آن خیلی خوشم می آید. من واقعاً رابطه ایی عمیق با این دوش عزیز دارم! وقتی صبح زود برای کار بلند می شوم و فرصتی برای سکس با همسرم نیست این چند لحظه ی زیر دوش واقعاً لذت بخش و انرژی بخش است.

در اثر تحریک جنسی واژن شما مرطوب می شود، برای تحریک بیشتر می توانید دهان خود را باز کنید، نفس سریع تر بکشید، صدا از خود بیرون دهید و بدن خود را با ریتم صدا و نفس هایتان حرکت دهید. با تحریک بیشتر ماهیچه های شما سخت و منقبض می شوند و ناحیه لگن تان گرمتر.

برای من چندین لحظه ی قبل از ارگاسم لذت بخش ترین بخش است. احساس می کنم که دیگر در کنترل بدن خود نیستم. در آن لحظات می دانم که قطعاً به ارگاسم خواهم رسید و آن چندین لحظه ی پایانی را می خواهم با تمام وجود احساس کنم.

برخورد آزاد و خالی از خود سانسوری در رسیدن به ارگاسم نقش موثری دارد. از نرسیدن به ارگاسم در اولین تجربه های خود ارضایی تان دلخور نشوید. از لمس و احساساتتان لذت ببرید و در فرصتی دیگر خود ارضایی را دوباره امتحان کنید.

من در لحظه و بی اختیار عمل کردن را دوست دارم. گاهی چندین ارگاسم دارم و گاهی هیچ. بهترین چیز در این لحظات داشتن توانایی برای انجام هر کاری که دوست دارم است. این آزادی و قدرت را در کمتر جنبه ی دیگری
از زندگی ام دارم.

بعد های فیزیکی جنسیت ما

صدا، صحنه، بو و لمس همگی در تحریک و تهییج ما مؤثر هستند. تخیلات جنسی، مکیده شدن سینه، بوی بدنی آشنا، تصویرهای سکسی، رویا، لمس بدن هایمان، نفس نفس های شریکمان در گوش هایمان و شنیدن "دوستت دارم" همگی می توانند در ما شوق و شور جنسی ایجاد کنند.

وقتی که تحریک می شوم، حالا چه تنها باشم و چه با همیارم، قلبم شروع به تپیدن می کند، صورتم سرخ می شود و چشم هایم می درخشند. واژنم مرطوب و زنده می شود و سینه هایم سخت می شوند. در حالت ایستاده کرختی عجیبی در پاهایم احساس می کنم. قلقلکی جنسی از سر تا نوک پاهایم احساس می کنم.

در صورت ادامه و تشدید این احساسات جنسی بدن ما دستخوش تغییراتی فیزیکی می گردد که آن ها را "واکنش جنسی" می نامند. این تغییرات ممکن است هر بار به شکلی جدید خود را نشان دهند، اما در مجموع از روندی مشخص پیروی می کنند. آشنایی با این روند برای ما مفید است.

در آغازپروسه ی تحریک، رگ های ناحیه واژن و کلیتورس باز می شوند تا خون به آنها وارد شود. با پر شدن این رگها از خون ما در این نواحی سنگینی و دردی خفیف ممکن است احساس کنیم. (این مرحله ی مقدماتی Vasocongestion نامیده می شود.) در این زمان واژن شروع به تولید ترشحاتی می کند که به لغزنده و نرم شدن محیط واژن کمک می کنند. مرطوب شدن یکی از اولین نشانه های تحریک است. همزمان با این تغییرات فیزیکی، ماهیچه های بدن ما نیز سفت و منقبض می شوند. نفس های ما پر سرعت شده و نوک سینه هایمان بیرون می آیند. تمامی بدن مان زنده شده و لمس شدن را می طلبد.
نوشته شده در شنبه دوم آذر 1387 ساعت 17:36 شماره پست: 414


ارگاسم

چنان چه لمس و تحریک کلیتورس(و دیگر نواحی جنسی) ادامه یابد بدن ما بیشتر و بیشتر تهییج و منقبض می شود. ارگاسم لحظه ایی است که این فشار و هیجان درونی انباشته شده به ناگهان آزاد می شود. این اتفاق اثر یکسری از انقباض های ماهیچه ایی غیر کنترل و لذت بخش است که با فشرده شدن خون را از بافت های لگن با فشار بیرون می دهند. ما ممکن است این فشار را در واژن، مجرای ادراری و مقعد نیز احساس کنیم. برخی از زنان اما ارگاسم را به همراه این گونه انقباض ها تجربه نمی کنند.

ارگاسم می تواند نرم و سبک هم چون یک سرفه، سکسه یا آه آرامش بخش باشد. گاه تجربه ایی پر احساس و گرما بخش است و گاه تجربه ایی مست کننده و پر شهوت که ما را برای لحظاتی از خود و زمانه غافل می کند. ارگاسم هایی که از طریق دخول انگشت، آلت مرد یا آلت پلاستیکی به دست می آیند گاه متفاوت هستند از ارگاسم هایی که با خود ارضایی به دست می آیند. تجربه ی ارگاسم در روزها و لحظات مختلف نیز می تواند متفاوت باشد.

در صورت نرسیدن به ارگاسم، رها شدن انرژی جنسی و بازگشت ماهیچه ها به حالت اولیه زمان بیشتری خواهد برد. ما ممکن است در واژن یا مجرای ادراری خود دردی خفیف و کوتاه احساس کنیم.

تعداد قابل توجهی از زنان هرگز ارگاسم را تجربه نکرده اند. آن گروه از ما که این تجربه را نداشته ایم احساس می کنیم که لذتی مهم از ما دریغ شده است. تمرین خود ارضایی ، کسب اطلاعات و همکاری همیار ما می توانند ما را در رسیدن به ارگاسم یاری کنند. خانمی 53 ساله بعد از چاپ اول این مجموعه برای ما نوشت که چگونه پس از کسب این اطلاعات خود ارضایی را امتحان کرد و ارگاسم را برای اولین بار در زندگی اش تجربه کرد. در عین حال مهم است که ارگاسم تبدیل به نوعی فشار و مسئولیت جدید در روابط ما نگردد.

من هنگامی که برای رسیدن به ارگاسم خیلی تلاش می کنم نه تنها ارگاسم ندارم بلکه خسته و عصبانی هم می شوم. برای من بهترین شرایط وقتی است که راحت برخورد می کنم و می گذارم که ارگاسم به خودی خود اتفاق بیافتد.

برخی از زنان می توانند دو یا چند ارگاسم را به طور متوالی تجربه کنند (بر خلاف مردان). آگاهی از این امر اما باعث ایجاد احساس کمبود و انتظار در بعضی از زنان شده است. حتی مردان هم ممکن است اکنون این انتظار نا به جا را از ما داشته باشند. خانمی برای ما از مردی نوشت که خانمش را به دلیل نداشتن ارگاسم های متعدد بیمار می دانسته است. یک ارگاسم هم به خودی خود لذت بخش و کافی است. رابطه ی جنسی حتی گاهی بدون نرسیدن به ارگاسم هم می تواند لذت بخش باشد. در نتیجه به دنبال آن چه باشید که برای شما لذت، آرامش و اعتماد به نفس می آورد.

نقش کلیتورس

لمس و مالش هر یک از اجزای بدن ما می تواند مهییج باشد. فشار پاها به یکدیگر، مکیده شدن سینه ها و یا لیسیده شدن گردن همگی می توانند در تحریک ما مؤثر باشند. با این وجود، کلیتورس، که حساس ترین عضو بدن زن است، نقشی اساسی در به اوج رساندن ما بازی می کند.

تا میانه ی دهه 60 اکثریت زنان از نقش مهم و پایه ایی کلیتورس آگاه نبودند. عده ی معدود مطلع هم حرفی نمی زدند. کتاب های پزشکی و آموزشی (که نویسندگان آنها غالباً مرد بودند) همگی از نظریه ی معروف فروید که تحریک واژنی و نه کلیتوریسمی را برای زنان "بالغ" مناسب می دید پیروی می کردند. نظریه ی آلت- محور فروید دخول را به عنوان مبنا و پیش نیاز لذت جنسی تعریف می کرد و فرض می نمود که زن باید از آن چه مرد لذت بخش می یابد لذت برد. از این رو تمامی تئوری های روانشناختی لذت زنان از تحریک کلیتورس را احمقانه، نابالغ و بیمارگونه می پنداشتند و سکس دو زن با یکدیگر را تقلیدی خام از "کار واقعی" می نامیدند. در دهه 60 اما متحققین امور جنسی دریافتند که تحریک مستقیم یا غیر مستقیم کلیتورس نقشی اساسی در رسیدن به ارگاسم دارد. آنها دریافتند که ارگاسم زنان همیشه وابسته به تحریک کلیتوریسمی است هرچند برخی از زنان ممکن است با لمس نواحی دیگر نیز به ارگاسم برسند.

دانش دست یافته در مورد کلیتورس سطح لذت جنسی زنان را به طور چشمگیری بالا برد و زنان را از فشار تصورات فرهنگی غالب که زنان را "سرد مزاج" یا "غیر جنسی" می دانست رها کرد. کسب دانش در مورد کلیتورس و امکان خود ارضایی زنان را به سطح جدیدی از لذت، استقلال و اعتماد به نفس رساند. برای زنان این دستاورد ها حائز اهمیت فراوان شخصی و سیاسی بود.

کلیتورس را گاهی دکمه ی لذت می نامند. کلیتورس اما بیش از یک دکمه ی کوچک است و دارای چندین بخش می باشد. کلاهک کلیتورس (که قابل رویت است) متصل است به بدنه ایی که از سر کلاهک شروع و تا دهانه ی واژن ادامه دارد. کلیتورس متصل به مجموعه ایی از تیشوهای قابل نعوظ است که در سر تا سر ناحیه ی تناسلی گسترده هستند. این تیشوها به هنگام تحریک جنسی از خون پر شده و سخت و راست می شوند. این تیشو ها در آلت تناسلی مرد هم وجود دارند.

با تحریک جنسی کلیتورس شروع به ورم می کند. شما یا شریکتان می توانید کلیتورس را به روش های گوناگونی (هم چون مالیدن، لیسیدن، بوسیدن و یا فشار) تحریک کنید. هر فشار یا نوازشی در ناحیه ی تناسلی و حتی در ران ها و پایین شکم می تواند کلیتورس را به حرکت در آورده و به سوی استخوان زهاری (Pubic Bone) فشار دهد. عده ایی از زنان از لمس مستقیم کلاهک کلیتورس لذت می برند. برای باقی زنان اما لمس مستقیم کلاهک دردناک است زیرا این ناحیه بسیار حساس است. مالش مستقیم کلاهک کلیتورس برای دراز مدت هم می تواند دردناک شود. با افزایش سن، پوست روی کلاهک گاهی به عقب کشیده می شود و این ناحیه بیش از پیش حساس می شود. از این رو پس از یائسگی پیشنهاد می شود که از روغن (lubricant) بیشتر استفاده شود تا مالش کلیتورس لذت بخش باشد.

مقاربت میان واژن و آلت مردانه کلیتورس را تنها به صورت غیر مستقیم تحریک می کند. حرکت آلت در داخل واژن لبه های داخلی واژن را به عقب و جلو حرکت می دهد. این لبه های داخلی به کلیتورس متصل هستند و در نتیجه حرکت لبه ها می تواند به حرکت و تحریک کلیتورس منجر شود. هنگامی که لبه های داخلی واژن سخت و ورم کرده می شوند، آن ها، هم چون ادامه ایی از واژن، آلت مرد را در بر می گیرند و با حرکت آلت به جلو و عقب باعث افزایش اصطحکاک کلیتوریسمی می شوند. با این وجود، اکثریت زنان برای رسیدن به ارگاسم در مقاربت های آلت-واژنی نیاز به تحریک مستقیم و گاه طولانی کلیتوریسمی در قبل و بعد از عمل دخول دارند.

در عشق بازی زنان با یکدیگر معمولاً تمرکز کمتری به روی دخول گذاشته می شود و وقت و توجه بیشتری صرف تحریک کلیتورس می گردد. بسیاری از زنان از عشق بازی با مردان بالای 60 سال (که نعوظ را به دفعات کمتری می توانند داشته باشند) بیشتر لذت می برند زیرا تمرکز کمتری به روی دخول به عنوان هدف اصلی و نهایی سکس گذاشته می شود. چنان چه زنان شروع به کشف عشق بازی و سکس در شکل هایی ورای مدل غالب آلت-محور و دخول-محور کنند، کسب لذت جنسی و ارگاسم محتمل تر می شود.

نقش واژن و زهدان

زنان می توانند به تحریکات جنسی در سرتاسر ناحیه واژن و لگن خود پاسخ دهند. هنگامی که از نظر جنسی برانگیخته می شویم، تیشوهای واقع در یک سوم بخش بیرونی واژن از خون پر شده و عصب های این ناحیه نسبت به فشار و تحریک حساس تر می گردند.

چنانچه ماهیچه های این ناحیه واژن قوی باشند، ارگاسم راحت تر به دست می آید. تجربه بارداری و وضع حمل می تواند برای مثال این ماهیچه ها را قوی تر کند.

دو محقق در طی سال های اخیر ادعای کشف محل حساسی به نام نقطه ی جی (Spot-G) در پشت دیواره ی جلویی واژن و بین استخوان زهاری (Pubic Bone) کرده اند. آن ها معتقدند که با تحریک این نقطه در دخول، زنان ارگاسم را به همراه جاری شدن نوعی ترشح از مجرای ادراری شان تجربه می کنند. این ترشح ادرار نیست.

در حال حاضر این نظریه در میان محققین امور جنسی مورد بحث است. این نظریه آسایش خاطری است برای همه ی زنانی که همیشه فوران نوعی ترشح را در ارگاسم تجربه می کردند و توضیحی برای آن نداشتند. اما این خطر وجود دارد که ارگاسم از طریق نقطه ی جی تبدیل به نوعی ایده آل جدید وساختگی برای زنان شود و در جهت دوباره گماشتن ارگاسم واژنی در مقامی بالاتر از ارگاسم کلیتوریسمی استفاده (یا سؤاستفاده) گردد. این نظریه می تواند منجر به ایجاد نوعی فشار جدید در زندگی ما شود و بسیاری از زنان را دچار احساس ضعف و کمبود بی مورد کند.

بخش های درونی واژن و زهدان برای ارگاسم برخی از زنان مهم هستند. اگرچه دو سوم بخش داخلی واژن و زهدان چندان حساس نیستند، فشار متداوم آلت مرد، آلت مصنوعی یا انگشت در این نواحی برای بعضی از زنان لذتی خاص دارد.

قدرت تعریف ارگاسم در دست کیست؟

چندین دهه ی پیش مسترز و جانسون اعلام کردند که تمامی ارگاسم ها از یک روند فیزیولوژیکی یکسان پیروی می کنند (تحریک کلیتورس به همراه انقباض های ماهیچه ایی در یک سوم بخش بیرونی واژن). امروز اما بسیاری از زنان از ارگاسم هایی می گویند که با این مدل اعلام شده همخوانی ندارند. برای مثال، ارگاسمی هست که با دخول و فشار در نزدیکی زهدان ایجاد می شود. در این ارگاسم گاهی نفس ناخواسته حبس می شود و در ارگاسم به ناگهان آزاد می شود. در این نوع ارگاسم، انقباض های ماهیچه ایی نقش چندانی ندارند.

تعجب برانگیز نیست که تجربه های ارگاسم زنان متفاوت و متنوع است. با این وجود، امروزه در میان محققین امور جنسی بحث های زیادی درباره ی انواع ارگاسم و برتری بعضی بر دیگری در جریان است. ما باید در برابر این بحث های به اصطلاح "تخصصی" هوشیار باشیم زیرا این بحث ها می توانند به تعیین دیگرباره ی یک نوع ارگاسم به عنوان "بهترین" و "برترین" منجر شوند، همان طور که ارگاسم واژنی (Vaginal) برای سال ها به عنوان بهترین و طبیعی ترین معرفی شده بود. بحث های حول ارگاسم و جنسیت زنان مرتباً در حال تخصصی شدن است. کسب اطلاعات صحیح و علمی درباره ی جنسیت طبیعتاً برای همه ی ما زنان مفید و لازم است. از این جهت انجام تحقیقات علمی و تخصصی تا حدی ضرورت دارد. با این وجود ما اعتقاد داریم که کامل ترین و قدرت بخش ترین دانش را با گفت و گو با زنان و از دل تجربیات آنها می توان به دست آورد.

یک راه برتر و صحیح برای تحریک و ارگاسم وجود ندارد. هر آنچه که لذت بخش است، ما را زنده می کند و به همیارمان نزدیک می کند صحیح است. خواسته ها و روحیات جنسی ما در مقاطع زمانی مختلف تغییر می کنند. چنان چه مدل های محققین با تجربه های شخصی ما همخوانی ندارند باید به خود اطمینان کنیم و از راه گفت و گو با دیگر زنان دانش خود را افزایش دهیم.

بکارت

در جامعه ما باکره فردی است که هرگز نزدیکی جنسی را تجربه نکرده است. از این نظر مردانی که هرگز سکس نداشته اند هم باکره هستند. با این وجود عمده ی فشار مسئله ی بکارت به روی زنان است.این فشار ما را دچار احساسات متناقضی کرده است.

مادر من همیشه می گفت بکارت هدیه ایی است که من تنها یک بار می توانم به کسی دهم. پس بهتراست آن را تا جایی که می توانم نگاه دارم.

من روزی کلیسا را برای همیشه ترک کردم که با کشیشم درباره ی حرام بودن سکس با نامزدم بحثم شد.او می گفت اگر من قبل از ازدواج سکس داشته باشم نمی توانم همسر وفادار و خوبی باشم. از آن موقع دیگر من به کلیسا نرفتم.

من هر عمل جنسی به غیر از دخول را انجام داده ام حتی سکس دهانی که به نظر من شخصی تر و نزدیک تر از هر کار دیگری است. اما با این وجود فکر "از دست دادن" بکارت مرا دچار نگرانی و شرم می کند. چرا باید همچین احساسی داشته باشم! مگر این کار چه فرقی از باقی کارهایم حداقل از نظر روحی دارد؟!

مسئله ی بکارت تاریخچه ایی قدیمی دارد. در یونان و رم باستان، زنان مستقل و خود مختاری را که در زیر سلطه ی مردان نبودند باکره می نامیدند. با گذشت قرن ها اما مسئله ی بکارت بار جنسی گرفت و بر خلاف ریشه های اولیه ی تاریخی اش نماینده ی نگرش های مرد سالار که بدن زن را ملک مرد می خوانند گردید. حفظ بکارت تا پیش از ازدواج ضمانت می کرد که زنان چشم و گوش بسته و هم چون کالاهایی سالم از پدر به شوهر منتقل شوند و "شأن و احترام" خانواده را به اصطلاح حفظ کنند.از آن جا که در گذشته راهی مطمئن برای پیشگیری از بارداری وجود نداشت بکارت زنان تا پیش از ازدواج تضمین می کرد که تنها زنان متأهل باردار شوند.

امروزه والدین بیش از خود بکارت و حفظ آن از این نگرانند که دخترشان با چه کس و در چه سنی رابطه داشته باشد. عده ایی از والدین به تصمیم دخترشان برای برقراری رابطه جنسی در خارج از چهارچوب ازدواج احترام می گذارند و به دخترشان کمک روحی و فکری می کنند. بسیاری دیگراز والدین اما همواره به برخوردهای منفی و متعصبانه خود ادامه می دهند و دخترشان را تشویق/مجبور می کنند که تا پیش از ازدواج "باکره" و بی تجربه بماند.

به دلیل این گونه فشارها و باورها، ما ممکن است هر عمل جنسی به غیر از آمیزش جنسی را انجام دهیم و دچار بحران و سرگردانی شویم: از یک سو هم چنان پرده ی بکارت دست نخورده داریم و به اصطلاح "باکره" هستیم، ولی از سوی دیگر روحاً و جسماً درگیر روابط جنسی و لذت ها و بحران های خاص شان هستیم. اگر سکس را با دخول تجربه کنیم دچار احساس گناه و شرم می شویم و خود را برای داشتن کشش ها و نیازهای طبیعی جنسی سرزنش و محکوم می کنیم. این احساسات منفی می توانند مانع لذت ما از روابط جنسی گردند، ما را از شناخت ابعاد جنسی وجودمان باز دارند، ما را از آشنایی با راه های موفق پیشگیری از بارداری بازدارند، تصور ما را از سکس، لذت جنسی،عشق و خشونت های جنسی مخدوش و درهم کنند، و منجر به پذیرفتن خشونت و تجاوز از سوی ما و پنهان کردن آن از اطرافیان شوند. همزمان با این فشارهای بازدارنده ی سنتی، رسانه های عمومی وتبلیغات و تولیدات فرهنگی در جوامع سرمایه داری مرد سالارمدرن مرتباً زنان را به پذیرفتن مانورهای جنسی مردان تشویق/مجبور می کنند وافسانه ی مردسالار "دردسترس بودن دائمی زن" را تبلیغ و نرمالیزه می کنند. این فشارهای تبلیغاتی مدرن تفاوت چندانی از فشارهای سنتی ندارند ومی توانند کنترل زنان به روی بدن و جنسیت شان را همچنان محدود کنند و موجب آزار وکالائیزه شدن مجدد آنها شوند.

ما باید در تصمیم گیری در باب داشتن یا نداشتن سکس آزاد باشیم و طبق آن چه خود صلاح می دانیم عمل کنیم. سکس معمولاً تغییراتی مهم در زندگی عاشقانه ما ایجاد می کند؛ از آن جا که تصمیم مهمی در زندگی ما است، بهتر است ما ابتدا شرایط و خواسته های خود را خوب ارزیابی کنیم، با دوستان خود مشورت کنیم و در صورت لزوم راهی مناسب برای پیشگیری از بارداری انتخاب کنیم. پاسخ منفی به فردی که به ما سکس یا هر عمل دیگری را پیشنهاد کرده تحت هرگونه شرایطی حق مسلم ما است، خواه آن فرد غریبه باشد و خواه دوست پسر، همیار و یا همسرما.

برای ما و جامعه مفید است که نگرش خود به بکارت را تغییر دهیم. ما باید به بدن و خواسته هایمان احترام گذاریم و اعمال جنسی که برای آنها احساس شوق و آمادگی می کنیم را آزادانه و مستقل برگزینیم. در این روش برخورد، بکارت بخشی جدایی ناپذیر از بدن، فکر و روان ماست و نه کالایی مخصوص و جدا از ما که باید همچون جواهر به بهای سلامت جنسی، روحی و فیزیکی ما حفظ شود. زیباست اگر به یاد آوریم که ما در واقع با هر همیار جدید و حتی با همیاری قدیمی در فصل های جدید زندگی عاشقانه مان باکره هستیم.

دوجنسگرایی

امروزه بسیاری از زنان در حال برقراری روابط صمیمی جنسی با زنان هستند و یا به داشتن همچون روابطی فکر می کنند.

از خودم می پرسم آیا من دوجنسگرا هستم؟ یا شاید این هم یک فانتزی جدید است که من می توانم هم همیار مرد و هم همیار زن داشته باشم.

من سال ها است که با زنان بوده ام اما پارسال یک دفعه عاشق یک مرد شدم. برایم یک شوک کامل بود.

زمانی که من با زنان شروع به داشتن روابط عاشقانه کردم، بیشتر می خواستم با آنها به عنوان دوستانم درجه ایی جدید از صمیمیت و نزدیکی را تجربه کنم.

گاهی مواقع، تصور دوجنسگرا بودن می تواند ما را در گزار از یک هویت جنسی به هویتی دیگر یاری دهد.

من به خودم و دوستانم سال ها می گفتم : من دوجنسگرا هستم. در واقع اما منظورم این بود که من لزبین هستم و از اقرار آن می ترسم.

برای بسیاری از ما اما دوجنسگرایی وضعیتی موقتی و در برزخ نیست.

من خودم را دگرجنسگرا، همجنسگرا و حتی دوجنسگرا نامیده ام اما هیچ وقت حس نکردم که هیچ کدام از این لقب ها به من تعلق دارد. من عاشق افراد می شوم و نه جنسیتشان.

عشق ورزی به هر دو جنس چشمهای ما را به دنیاهای سیاسی و اجتماعی جدیدی می تواند باز کند. اگر روابط عاشقانه ی ما همیشه با مردان بوده است، رابطه با زنان ما را با دنیای زنان همجنسگرا و لذت ها و ستم های خاص خودش آشنا می کند. به زودی متوجه می شویم که باید در مراکز عمومی بیش از آن که تصور می کردیم محتاط باشیم و همجنسگرا ستیزی را برای اولین بار شخصاً تجربه می کنیم. دوستی های زنانه ی ما ابعاد جدیدی پیدا می کنند.

خوابیدن با یک زن احساس مرا برای دوستان صمیمی زنم خیلی عمیق تر کرد. بسیاری از اوقات من احساسات جنسی و عاشقانه ام را در خودم می ریزم. دوستم را می بوسم و یا در آغوش می گیرم و او هیچ ایده ایی از آن چه در ذهن من می گذرد ندارد. این شوق و شور در من فوق العاده است، شبیه باز شدن یک دریچه و یا شکوفا شدن است.

اگر همیشه با زنان بوده ایم عشق ورزی به یک مرد ما را برای اولین بار وارد فرهنگ غالب دگرجنسگرا می کند. برای اولین بار می توانیم جذب جامعه شویم و احساسات خود را در مراکز عمومی سانسور نکنیم. در عین حال ممکن است که با کلیشه ها ونقش های جنسی دنیای دگرجنسگرا وارد کشمکش شویم. اگرقبل از یائسگی باشیم فشار پیش گیری از بارداری را برای اولین بار تجربه می کنیم.

برای ما زنان دوجنسگرا، نامرئی بودن مشکلی اساسی است. عده کمی از وجود ما مطلع هستند و ما جایی برای خود در دنیای لزبین ها و در دنیای دگرجنسگرایان نمی بینیم. وقتی آشکار سازی می کنیم، هر دو این دنیاها ما را مورد قضاوت قرار می دهند.

من در صحبت کردن درباره ی احساساتم خیلی محتاطم چون می ترسم که به من بگویند تمایلات ام اشتباه هستند.

دوستان دگرجنسگرا ممکن است از روابط عاشقانه ی ما با زنان ابراز ترس، حیرت و حتی تنفر کنند. دوستان همجنسگرا حس اعتماد و اطمینان شان به ما را شاید از دست دهند زیرا می ترسند که ما به سوی دنیای راحت دگرجنسگرا برویم و به خواهران همجنسگرای خود آسیب زنیم. اگر ما به عنوان زنی لزبین به مردی عشق ورزیم، زنان لزبین گاهی ما را بی وفا و خیانت کار می دانند.

تمامی این قضاوت ها ما را دچار احساس تنهایی و انزوا می کند. احساس می کنیم که باید یک شخصیت ثابت برای خود بسازیم.

آدم ها به من فشار می آورند که بگویم بیشتر "چی" هستم.

پذیرش و درک دوجنسگرایی از سوی زنان به ما کمک می کند که دایره های اجتماعی راحت تری برای خود بسازیم، و پیش فرض های غالب درباره ی اینکه زنان "باید" چگونه دوست بدارند و به چه کس عشق ورزند را به چالش بکشیم.

سکس در روابط عاشقانه
نوشته شده در شنبه دوم آذر 1387 ساعت 17:37 شماره پست: 415
نسیت ما

موج های شوق و شور جنسی و احساسی ما را در طول زندگی به سوی روابط جدید می کشانند، به روابط پایدار ما عمق می بخشند وشناخت ما از خود را بیشتر می کنند. ما گاه با یک نگاه، لبخند، تماس یا بوسه این شوق و شور راابراز می کنیم و گاه تصمیم می گیریم احساساتمان را در خود نگاه داریم. درعشق بازی با یاری جدید یا قدیمی، خواه زن یا مرد، ما ممکن است بسیار آسیب پذیر باشیم و یا بسیار قدرتمند. عشق بازی و سکس ما می تواند دراماتیک، بی روح، آرامش بخش، هول انگیز، صمیمی، خنده دار، ناراحت کننده و یا لذت بخش باشد.

سکس در خلأ اتفاق نمی افتد. ما تضاد و درگیری های احساسی، روحی و حتی مالی مان را معمولاً به همراه خود به تخت خواب می آوریم.
در روابط عاشقانه معنا و شدت سکس می تواند تغییرکند.

گاهی در عشق بازی به دنبال صمیمیت و امنیت می گردم. گاه آن چنان در طعم، صدا، تصویر و بو غرق می شوم که احساس می کنم به دوران شاد کودکی بازگشته ام. سکس مان گاهی پر است از شوخی و متلک و گاهی همراه با احساسات عمیق روحی و معنوی. گاهی سکس را تنها برای تخلیه ی خود از فشارهای روزانه انجام می دهم. گاهی اما از طریق سکس با یارم یکی می شوم و انگار در هم حل می شویم. عجیب است و قشنگ که سکس همه ی این ها می تواند باشد.

من با هیچ کس بیشتر از آرش لذت نمی برم. اگر هردو تحریک باشیم موسیقی بین بدن هایمان زیبا است. با این وجود داشتن سکس در بسیاری از مواقع سخت است. وقتی حالم خوب است و زیر فشار بچه ها و کار نیستم، سکس ما بسیار پرشور و قدرت است. اما وقتی عصبانی، غمگین یا افسرده هستم یا شدیداً درگیر کار، نزدیکی با آرش برایم سخت است. با هم در این مورد صحبت کرده ایم و او هم این بالا و پایین ها را دارد.

عشق بازی من و مرجان همیشه پرقدرت، عمیق و متنوع بوده است. من با او خود جنسی ام را کشف کردم و یاد گرفتم که به خواسته هایم اطمینان کنم. اما سال گذشته که رفتم با او در شهری جدید و به دور از کار و دوستان و زندگی شخصی ام زندگی کنم، به طور وحشتناکی به او وابسته شدم. وقتی او حال عشق بازی داشت همه چیز آرام و لذت بخش بود اما وقتی حال نداشت یا باید به کارهای دیگرش می رسید من شدیداً ناراحت می شدم. بسیار حساس شده بودم. دراز می کشیدم و در فکر فرو می رفتم. فکر می کردم شاید زیادی به فکر سکس هستم. خسته، نگران و عصبی بودم ولی به مرجان چیزی نمی گفتم. نمی خواستم او به خاطر حال نداشتن احساس گناه کند. گاهی جوری گریه می کردم انگار دنیا به آخر رسیده است. کم کم متوجه شدم که قدرت رابطه مان تعادل خود را از دست داده است چون من برنامه ها و فعالیت های شخصی و استقلالم را از دست داده بودم. شدیداً به مرجان وابسته شده بودم و احساس می کردم تنها خواسته شدن از طرف او به زندگی ام معنا می دهد. مسئله دیگر سکس و ارگاسم نبود بلکه هویت و استقلالم بود. بالاخره من و او توانستیم خود را از زیر این فشارها بیرون کشیم و درکی جدید از روابط قدرت موجود در رابطه مان پیدا کردیم.

گفت وگو درباره ی سکس

در سکس، ما معمولاً از واژه ها چندان استفاده نمی کنیم. آنها غالباً از بیان احساسات عمیق ما عاجز هستند. واژگان معدودی هستند که می توانیم با آنها احساسات واقعی مان را نشان دهیم. واژه های علمی و "مودبانه ایی" همچون آلت تناسلی و مقاربت جنسی خشک و بیروح هستند. واژه های عامیانه اما غالباً با فرهنگ فحش و تحقیر آمیخته شده اند. اگرچه سکس یک راه طبیعی برای بیان احساسات وخود جنسی ما است ما زبانی طبیعی و راحت برای گفت و گو از آن نداریم. بسیاری در تلاش هستند که زبان جنسی راحت، محترم آمیز، و طبیعی برای خود پیدا کنند.

مسائلی هستند که همه ی ما در موقعیت های جنسی با آن ها روبه رو شده ایم:

احساس من در این مقطع زمانی چیست؟ آیا علاقه ایی به نزدیکی دارم؟ برای چه کارهای جنسی احساس آمادگی می کنم؟ اگر ندانم چه می خواهم چطور؟ بد است اگر بگویم گیج و سردرگم هستم؟ چه جوری به دوست یا همسرم بگویم؟ چقدر اعتماد بین مان وجود دارد که او به من گوش دهد و به خواسته هایم احترام بگذارد حتی اگر با خواسته های خودش متفاوت باشد؟

تصمیم گیری درباره ی داشتن یا نداشتن سکس یکی از دغدغه های معمول است. هنگامی که به کسی علاقه داریم، برایمان سخت است که پیشنهاد نزدیکی بدهیم چون همیشه یاد گرفته ایم که مردان باید قدم پیش گذارند و زنان باید منتظر بمانند. برای کسب شهامت باید بر بسیاری از باورها و بندها ی درونی شده غلبه کنیم. در مقابل، هنگامی که به کسی علاقه نداریم، دائماً باید با تصورات مردسالارانه ی آقایانی که "نه" زنان را "آری" ترجمه می کنند مبارزه کنیم. مرتباً باید با این دوگانه ی بی معنی که از یک طرف می گوید "دخترخوب از سکس می پرهیزد" و از آن طرف می گوید "دختر باحال و "آزاد" باید همیشه برای سکس آماده باشد" درگیر باشیم. در بعضی مواقع، غافلگیر شدن با یک عمل جنسی می تواند هیجان انگیز باشد و در مواقع دیگر هرگونه عمل جنسی ناخواسته ایی می تواند دردناک و منزجر کننده باشد. ما بهتر است خواسته های خود را شناسایی و بررسی کنیم، باخود و اطرافیان شفاف و روراست باشیم، و برای داشتن دیالوگ سالم در مورد خواسته هایمان تلاش کنیم.

گفت و گو در مورد مسائل و نیازهای جنسی یک جریان دائم و همیشگی است. خانمی که شهامت گفت و گو با همسرش را در مورد کمبود های جنسی اش پیدا کرده بود ابراز ناراحتی می کرد که «من یک بار به او گفتم که چه می خواهم پس چرا هنوز مثل قدیم عمل می کند؟ یعنی فراموش کرده یا اهمیت نمی دهد؟!»

حتی در عاشقانه ترین روابط هم درخواست و کسب آن چه می خواهیم سخت و زمان بر است:

از صادق و شفاف بودن می ترسیم.
از بیان نیازها و تخیلات جنسی مان احساس شرم می کنیم.
همیار ما ممکن است حالت دفاعی به خود بگیرد و پیشنهاد گفت و گو را به عنوان انتقاد و خرده گیری برداشت کند.
تصور می کنیم که سکس باید طبیعی و خود به خود اتفاق بیافتد و مکالمه درباره ی خواسته ها و نیازهایمان را به معنای وجود مشکل و مسئله می دانیم.
در باقی عرصه های زندگی با همیارمان مکالمات سالم و سازنده نداریم.
خود نمی دانیم چه می خواهیم و با موانع درونی باید کنار بیاییم.

چگونه می توانیم فضایی مناسب برای دیالوگ جنسی فراهم کنیم؟ جنسیت و سکس یکی از آن معدود حوزه هاست که ما در آن علاوه بر واژه ها، ابزارهای ارتباطی دیگری هم در دست داریم. هدایت دست همیارمان به محلی که دوست می داریم، در آوردن صداهایی که لذت ما را نشان دهند و افزایش یا کاهش سرعت حرکت بدن هایمان از جمله کارهایی هستند که ما می توانیم انجام دهیم.

ما هردو هیجان زده بودیم. همیارم شروع به نوازش کلیتورس ام کرد ولی درد داشت. لحظه ایی طول کشید تا بفهمم چه کار کنم. می ترسیدم که اگر چیزی بگویم هیجان و حالت فضا از بین برود. بعد فهمیدم که می توانم دست او را بگیرم و به نرمی به بالا هدایت کنم.

ما می توانیم نیازهای خود را هنگام نوازش که فضا آرام تر است بگوییم. گفت و گوی سالم و راحت در مورد سکس در ظرف یک شب رخ نمی دهد و حتی بعد از تلاش فراوان هم شاید خوب عمل نکند.

کشف و کاوش عشق بازی

نگاه، نوازش، بوسه، ماساژ، لیسیدن و دخول همگی می توانند لذت بخش باشند.

من وشریک زندگی ام گاهی ساعت ها (اگر در تعطیلات باشیم و بچه ها با ما نباشند) به یکدیگر نگاه می کنیم، همدیگر را نوازش می کنیم و ماساژ می دهیم. بعد از مدتی هردو برای عشق بازی و سکس احساس آمادگی می کنیم اما در واقع ما همه ی آن مدت هم مشغول عشق بازی بوده ایم.

آن چه ما در سکس انجام می دهیم تابعی است از خواسته ها و ترجیحات شخصی ما و همیارمان، سطح نزدیکی و اعتماد مان به یکدیگر، و حال و روحیه ما در روزها و شرایط متفاوت. در بهترین شرایط، عشق بازی به صورتی انجام می شود که با خواسته ها و تمایلات ما و شریک جنسی مان همخوان باشد. اهمیت برابری جنسی در اتاق خواب کمتر ازاهمیت برابری جنسی در باقی حوزه های شخصی، اجتماعی و سیاسی نیست.
لمس و احساس

ماساژ و نوازش سر، پشت و پا می تواند بی نهایت لذت بخش باشد. به عنوان بخشی از عشق بازی، این لمس و نوازش ها می توانند جریان سکس را عمیق تر و با احساس تر کنند.

بعضی وقت ها هیجان انگیز است که بی صبرانه و بی اختیار به سوی سکس شتابید. باقی اوقات اما من دوست دارم به تمام جزییات احساسی بها دهم. با هم خوراکی خوشمزه می خوریم، موسیقی می گذاریم، شمع روشن می کنیم، همدیگر را نوازش می کنیم و ماساژ می دهیم. هیجان جنسی آرام آرام بین مان ایجاد می شود و می گذاریم که ارگاسم به خودی خود اتفاق بیافتد. همه چیز شبیه یک رقص آرام جنسی می ماند.

آرمان دوست دارد که من پاهایش را نوازش کنم. فکر می کنم که این کار به اندازه ی هر کار دیگری که ما در سکس انجام می دهیم برای او لذت بخش است.

ما در کنار یکدیگر برهنه می خوابیم و همدیگر را لمس و احساس می کنیم. اگر چه خود عمل دخول را چندان انجام نمی دهیم، حس من این است که همیشه به گونه ایی مشغول عشق بازی و سکس هستیم.

یکی از دلایل سرد مزاجی و عدم هیجان و لذت جنسی در میان زوجین نهادن تمرکز بیش از حد به روی دخول و فراموشی لمس و باقی تماس های عاشقانه است. بسیاری از مردان بیشتر از زنان درگیر دخول هستند و مهم است که این مردان لذت لمس و باقی تماس های عاشقانه را یاد بگیرند.

سکس دهانی

ما می توانیم آلت تناسلی شریک جنسی مان را بلیسیم یا بمکیم. سکس دهانی گاهی از هر عمل جنسی دیگری صمیمی تر و خصوصی تر است. برخی از ما با سکس دهانی راحت تر به ارگاسم می رسیم.

من و همسرم از سکس دهانی واقعاً لذت می بریم. شوهرم با عشق و شوخی می پرسد "ارگاسم می خواهی عزیزم؟" و بعد آرام به پایین حرکت می کند. فوق العاده است.

داشتن حس مثبت نسبت به بدن خود و همیارمان پیش نیاز لذت از سکس دهانی است. اما ما اغلب نسبت به "جاهای خصوصی" خود احساس شرم داریم.

من تا مدت ها فکر می کردم که همیارم با انجام سکس دهانی به من لطف می کند. در تصورم اصلاً نمی گنجید که من می توانم خوشمزه باشم. بعد از مدت ها او بالاخره به من فهماند که نه خودش هم از این کار لذت می برد.

اوایل فکر خوردن "پایین تنه ی" زن مرا منزجر می کرد. فکر می کردم که ما زنان بو می دهیم و یا واژن هایمان چندش آور هستند. اولش کمی نا مطبوع و ترسناک بود (هرچند کمتر از آلت مرد!) اما کم کم در لایه ها و شکل و طعم فوق العاده واژن زن غرق شدم. فهمیدم که عشق بازی دو زن با یکدیگر درباره ی دوست داشتن وجود خودم و غلبه بر حس های منفی نسبت به بدنم است.

یکی از مزیت های سکس دهانی نبود ریسک بارداری ناخواسته است. اما در سکس دهانی (خواه با مرد یا زن) خطر انتقال ویروس اچ آی وی/ ایدز و باقی بیماری های مقاربتی همچنان وجود دارد.

مانند هر عمل جنسی دیگری، سکس دهانی تنها در صورت آمادگی، رضایت و توافق طرفین سالم و لذت بخش است.

گاهی دوستم می گوید: دخول نمی خواهی طوری نیست. بیا سکس دهانی داشته باشیم. اما من اگر او را در واژنم نمی خواهم، به احتمال زیاد در دهانم هم نمی خواهم! اگر حال سکس دهانی را نداشته باشم برایم مثل شکنجه و تجاوز است.

همسرم دوست دارد که من او را بخورم.گاهی حس او در دهانم فوق العاده هیجان انگیز و اروتیک است. چون از مزه ی آب او بدم می آید به بیرون می ریزم و این اشکالی ندارد. گاهی اما حتی فکر خوردن او تهوع انگیز است. آلت او را در دهانم اصلاً نمی خواهم و دراین مواقع کار دیگری انجام می دهیم.

آن چه ما در سکس دهانی لذت بخش می یابییم ممکن است با گذشت زمان تغییر کند.

من زبان، لب و حس مرطوبیت را دوست دارم اما مکیدن را نه چندان. نیاز به زمان دارم و همیارم باید حاضر به صبر باشد اگر قرار باشد به جایی برسیم.

سکس دهانی اگر با ناپختگی انجام شود دردناک است. من خیلی بدم می آید وقتی احساس می کنم او دارد با دندان هایش مرا می خورد، یا وقتی فشار زیاد است و یا وقتی او دائماً از یک نقطه به نقطه ایی دیگر می رود و تحریک را در یک نقطه ثابت نگه نمی دارد.

برای من جای درست و غلط وجود ندارد، در لحظات مختلف جاهای مختلف را دوست دارم. الان بهتر شده ام و راحت تر به شریکم می گویم چه جایی لذت بخش هست یا نیست.
نوشته شده در شنبه دوم آذر 1387 ساعت 17:38 شماره پست: 416


خود ارضایی در عشق بازی

وقتی نامزدم از من پرسید که دلم می خواهد با هم خود ارضایی کنیم یا نه فکر کردم چه آدم عجیبی است. اما بعد به او نشان دادم که من چه جوری خود ارضایی می کنم و او هم نشان داد. همدیگر را با عشق و هیجان نگاه می کردیم. او گاهی سختش است که با سکس و در درون من به ارگاسم برسد و می دانم که برایش آرامش بخش است که می تواند بعد از دخول خود را به ارگاسم برساند.

یار من در حالی که من با او عشق بازی می کردم سینه ها و کلیتورس اش را نوازش می کرد. اول احساس کمبود و ضعف کردم که چرا از من نخواست که این کارها را همزمان برای او بکنم اما بعد از مدتی تازه فکر کردم خیلی خوب هم هست! مثل داشتن یک جفت دست اضافه برای عشق بازی است و تازه برای هر دوی ما هیجان انگیز هم است.

اگر در یک رابطه انرژی جنسی یک طرف بیش از دیگری باشد، خود ارضایی می تواند راهی برای تخلیه این انرژی باشد.

گاهی پیش می آید که شوهرم دوست دارد در شب عشق بازی کند و من اصلاً انرژی ندارم و می گویم نه. صبح بعد من خیلی داغ و سکسی هستم و اوچندان مایل نیست. بعد به شوخی می پرسم که شب خودش را راحت کرده یا نه و گاهی کرده است. گاهی اوقات تقریباً خوابم و احساس می کنم که تخت می لرزد!

خود ارضایی برای من خیلی خصوصی است و فقط دوست دارم در تنهایی انجامش دهم. انجام آن جلوی دیگری به جنسی بودن من را نشان می دهد و هنوز گاهی از این واقعیت خجالت می کشم.

برای من جای شادی و آرامش دارد که هردوی ما می توانیم خودمان خودمان را به ارگاسم رسانیم. این کمک می کند که ارگاسم تبدیل به یک نوع فشار و انتظار در عشق بازی ما نشود.

دخول

در عشق بازی با مردان شما احتمالاً خواهان دخول هستید و دوست دارید آلت او را در درون واژن خود احساس کنید. دخول یک ارتباط متقابل است: واژن شما باز می شود تا آلت او را با گرمی در میان بگیرد و محاصره کند و او به درون شما نفوذ می کند. این ارتباط جنسی می تواند نرم و آرام، با فشار و سرعت و یا هردو باشد. دخول می تواند یکی از خاص ترین و زیباترین بخش های عشق بازی باشد.

بدن و ذهنمان و درونی ترین بخشهای وجودمان با هم در ارتباطی عمیق قرار می گیرند و ما با صمیمیتی عجیب به هم نزدیک می شویم.

خیلی خوب حس داخل و خارج شدن او در واژنم را به یاد می آورم، انگار فقط من و او بودیم با هم در حال رقص.

برای لذت از دخول شما باید تحریک شده باشید و واژن شما باید باز و مرطوب شده باشد. در مقایسه با مردان، زنان به زمان بیشتری برای تحریک و تهییج شدن نیاز دارند. بی تجربگی در امور جنسی، راحت نبودن با شریک جنسی، و داشتن شریک جنسی که از سکس تنها "بیرون و تو رفتن در یک سوراخ" را می داند و نه عشق بازی همراهش را همگی می توانند سکس و دخول را خسته کننده، بی هیجان و حتی دردناک کنند. آن چه را انجام دهید که از آن لذت می برید. گاهی برای دخول احساس آمادگی می کنید و گاهی نوازش، مالش، بوسه، و لمس کلیتورس و واژن را ممکن است ترجیح دهید.

برخی از پوزیشن های جنسی برای شما احتمالاً هیجان انگیزتر هستند. پوزیشن "مرد روی زن" به هیچ عنوان طبیعی ترین و بهترین حالت موجود نیست. می توانید روی همیارتان بنشینید، روی او دراز بکشید و یا هردو به پهلو دراز کشید. او می تواند از پشت به واژن شما داخل شود و همزمان با دست هایش کلیتورس شما را نوازش کند. در بعضی از پوزیشن ها فشار عمیق تر و شدیدتر است و شما ممکن است این فشار را دوست نداشته باشید. بدن و تمایلات هریک از ما ویژه و منحصر به فرد است و بنابراین تنها آن چه را انجام دهید که برایتان خوشایند و لذت بخش است و همیار شما باید به خواسته شما احترام گذارد.

هدف از دخول لذت و نزدیکی است و نه الزاماً ارگاسم. گاهی تلاش بسیار برای ارگاسم می تواند مانع ارگاسم شود وگاهی بالعکس؛

تلاش برای رسیدن به ارگاسم هیجان انگیز است. اگر برای آن تقلا نکنم آن را نخواهم داشت.

اگر بدن شما هنوز برای ارگاسم در حد کافی تحریک و آماده نباشد و مرد همیارتان بسیار تحریک باشد، او ممکن است با چندین حرکت سریع بسیار زودتر از شما به ارگاسم برسد. در این شرایط هردوی شما می توانید سرعت حرکت بدن هایتان را کند کنید تا شما هم به آمادگی و سطح هیجان لازم برسید. در این شرایط اگر کنترل سرعت و نوع تماس در دست شما قرار گیرد و مرد همیارتان آرام گیرد، شما نیز فرصت رسیدن به مرز ارگاسم را به دست خواهید آورد. تمرین حرکت آرام می تواند به مردان کمک کند که نعوظ خود را به تأخیر بیندازند. طولانی کردن مدت دخول به لذت هردوی شما می افزاید.

من دوست دارم که قبل از دخول و حرکات سریع، کلیتورس خود را آرام به آلت او بمالم. برای هردوی ما فوق العاده لذت بخش است و مرا تا مرز ارگاسم می برد.

ایده آل است اگر بتوانید خواسته ها و لذت هایتان را با کلام یا حرکت بدن تان به یارتان منتقل کنید. گاهی اما صحبت درباره ی این مسائل نه آسان است و نه امکان پذیر.

تا ما بعد از بوسه های آتشین در هم وارد می شدیم او به ارگاسم می رسید. از آن جا که من هنوز تحریک بودم بعد از دقایقی دوباره شروع می کردیم. نمی دانستم چگونه می توانم این روند را تغییر بدهم و جرأت صحبت درباره ی آن را هم نداشتم. بعد ها فهمیدم که اوهم از داشتن دو دخول پشت سرهم بیزار است.

با گذشت زمان شما و همیارتان می توانید جریان و ریتم خواسته های جنسی یکدیگر را بهتر درک کنید و آن چه برای هریک از شما لذت بخش است را کشف و تجربه کنید.

پس از عشق بازی

ساعات بعد از عشق بازی می توانند لحظاتی زیبا و به یادماندنی باشند.

بعد از سکس ما با ملایمت حرف می زنیم، از ته دل می خندیم، پچ پچ می کنیم و یا در آغوش هم مثل دو بچه به خواب می رویم. بعضی از زیباترین مکالمه های ما در این لحظات آرام و صمیمی بوده است.

تنوع بخشی

تغییر دهی نقش ها: فردی که همیشه آغازگر است می تواند آرامتر و منفعل تر عمل کند و کنترل شروع و اعمال را در دست فرد آرامتر گذارد.

برای من قدم پیش گذاشتن و شروع سکس خیلی سخت است هرچند می دانم همسرم دوست دارد که من این کار را بکنم. از کودکی در گوشم خوانده شده که زنانی که از نظر جنسی جسور و فعال هستند شرم و نجابت ندارند و غلبه بر این باورهای درونی شده هنوز برایم سخت است. علاوه بر این می ترسم که من چیزی پیشنهاد کنم و او نه بگوید. چه ریسکی و همسر من همیشه آن را می پذیرد.

انجام سکس در مکان هایی به غیر از اتاق خواب و در پوزیشن های گوناگون و جدید (بسیاری از ما تا پایان عشق بازی یک یا چند پوزیشن ایده آل پیدا می کنیم.)

لذت از فانتری های جنسی در طول عشق بازی؛

ما اخیراً درباره ی فانتزی های خود در سکس حرف می زنیم. اوایل احساس می کردیم که نیاز به فانتزی از عشق ما به هم کم می کند و ما را نسبت به هم بی وفا می کند اما الان درک می کنیم که اشکالی ندارد و به لذت بیشتر هردوی ما کمک می کند.

استفاده از کتابها، مجله ها، تصاویر، و فیلم هایی که دارای محتوای جنسی برای لذت و آموزش هستند و انرژِی جنسی نهفته در درون ما را آزاد می کنند.

گاهی من و همسرم نیاز به تحریک بیشتری داریم. خسته ایم یا درگیر کار و بچه ها اما دوست داریم که عشق بازی کنیم. فانتزی های ذهنیمان معمولاً به خودی خود کافی و هیجان انگیزهستند اما وقتی نیستند با هم داستانی سکسی می خوانیم و هر دو کلی لذت می بریم.

متأسفانه عمده ی نوشته ها و فراورده های فرهنگی اروتیک موجود در بازار بر اساس نیازها و فانتزی های جنسی مردان است و نه زنان. بیشتر آن ها پورنوگرافیک هستند و بدن زن را همچون ابزاری در خدمت نیازها و لذت های مرد نشان می دهند. پوزیشن های جنسی که در این تولیدات معرفی و تبلیغ می شوند غالباً به تحریک کلیتورس کمک نمی کنند. این تولیدات معمولاً تفاوت های زنان و مردان را در خوسته ها و تمایلات جنسی شان تشدید می کنند.


همسر من از 14 سالگی مجلات پورنو خوانده است. مرتباً از این نوشته ها ایده می گیرد و می خواهد ما در سکس مان امتحان کنیم. این کارها اما مرا تحریک نمی کنند و من لذت نمی برم. در حال حاضر ما در زندگی جنسی مان دلسرد و سرخورده هستیم.

مهم است که ما بین آن دسته از تولیدات اروتیک که حاوی پیام ها و صحنه های صریح جنسی هستند ولی فرد یا گروهی را تحقیر و خوار نمی کنند و دسته های دیگر که ممولاً زور، تحقیر و رنج زنان (و افراد دیگر) را سکشوالیزه و خواستنی وانمود می کنند تفاوت قائل شویم. ما زنان نیاز داریم که فرآورده های فرهنگی اروتیک خود را تولید کنیم.

انجام بازی های جنسی: ما می توانیم برای خود بازی ها و سناریو های تخیلی جنسی طراحی کنیم و در آن ها همچون بازی های دوران کودکی مان غرق شویم.

گاهی وقتی حالم خوب است برای یارم نقش یک رقصنده برهنه را بازی می کنم. آینه ی اتاقمان در محلی استراتژیک قرار دارد و خودم هم از دیدن بدنم لذت می برم. اخیر یارم هم این نقش را برای من بازی می کند. روبه روی تخت می ایستد، بدنش را به حرکت در می آورد و آرام آرام لباس هایش را یکی بعد از دیگری از تن می کند و به کناری می اندازد. فوق العاده است. قدرت و شکنندگی اش همزمان خود را نشان می دهند.
نوشته شده در شنبه دوم آذر 1387 ساعت 17:38 شماره پست: 417


برخی از بازی های جنسی بر اساس فانتزی های تصاحب و تسلیم هستند. دو یار نقش معلم و دانش آموز، پزشک و مریض یا ارباب و برده را به عهده می گیرند و یکی به دیگری دستور می دهد. این بازی ها اما گاهی با خشونت، زور واعمال سادو مازوخیستی همراه می شوند. ماهیت اخلاقی چنین اعمالی در میان فمنیست ها مورد بحث و جنجال است و تا به امروز نظر واحد و همگانی وجود ندارد. زنانی که رفتارهای سادومازوخیستی را تایید می کنند ادعا می کنند که در صورت رضایت و توافق طرفین، بازهای سادومازوخیستی لذت جنسی را افزایش می دهند و کشمکش های خفته به روی قدرت که در عمده روابط جنسی وجود دارند را آشکار می کنند. باقی زنان اما استدلال می کنند که زورگویی، تسلط و تحمیل درد جایی در روابط سالم جنسی ندارند.

شک و نگرانی اساسی این است که به دلیل بسیاری از نابرابری های جنسی رایج در جامعه، بازی های سادومازوخیستی ممکن است بازی نباشند و در واقع نمونه ی دیگری باشند از خشونت و ستم جنسی علیه زنان و روابط نابرابر و ناعادلانه ی میان زنان و مردان.

من همیشه کتک می خوردم. شوهرم، که تحصیل کرده هم بود، می گفت که فقط در صورت بستن دست و پای من و زدن من می توانست از رابطه ی جنسی با من ارضا شود. حتی مرا تهدید به مرگ می کرد. برای او این میل به زورگویی و تصاحب ناشی از کمبودها و عقده های درونی او بود. او به هیچ عنوان روحیه ی جنسی سالمی نداشت.

حق مسلم شما این است که به هر آنچه نمی خواهید نه بگویید. اگرفشارهای جنسی از سوی همسر یا دوستتان شما را سردرگم و افسرده کرده است، وضعیت خود را با دوست یا مشاوری که بتواند شما را در تصمیم گیری و کسب اعتماد به نفس یاری کند در میان بگذارید.

سکس در یک عمر زندگی

در طول زندگی احساسات جنسی ما (چگونه می خواهیم جنسیت خود را کشف و تجربه کنیم، با چه کس، کی و چگونه و ...) دستخوش تغییرا گوناگون می شوند.

در این جا نمونه هایی از تغییراتی که زنان در زندگی جنسی شان تجربه کرده اند را می خوانید.

در طول 2 سال گذشته، بعد از 14سال زندگی مشترک من و همسرم موفق شده ایم که درباره سکس راحت تر صحبت کنیم. شوری عجیب و عمیق احساس می کنیم. اول عاشقی شورو هیجان دیوانه کننده است و دو نفر انگار می خواهند همدیگر را ببلعند. شور و هیجان امروزمان اما آرام و با ملایمت است. هیچ عجله ایی نداریم و احساس گناه هم نمی کنیم. هیچ وقت به این اندازه در زندگی مان از نظر جنسی همدیگر را درک نکرده ایم.

من در شرایطی هستم که صحبت از سکس برایم خیلی سخت است چون چیز چندانی هم برای صحبت نیست. به هم نزدیک و علاقه مند هستیم ولی همچنان آشفته ام. همیشه تصور می کردم که روی هم در عشق با زی می توانیم حساب کنیم ولی فعلاً این طور به نظر نمی آید. احساس راحتی نمی کنم.

با وجود این که 20سال از ازدواج من با شوهرم گذشته است، من هرچه می گذرد بیشتر و بیشتر به داشتن رابطه ی جنسی با زنان فکرمی کنم.

طلاق من در 45 سالگی مرا به دوران نوجوانی بازگردانده است. با آدم ها قرار دیدار می گذارم، عاشق می شوم و به سکس فکر می کنم. از صدای زنگ تلفن به هیجان می آیم و به معشوقه ام فکر می کنم.

من فقط حوصله ی همراهی گاه به گاه مردان را دارم و نه یک رابطه ی دائم و عمیق. فقط با آن ها گاه به گاه قرار دیدار می گذارم. گاهی این دیدارها جنسی هستند و گاهی نه. برایم این تجربه ها هنوز جدید هستند و درم گاهی دلهره ایجاد می کنند.

مواظبت از نوزادمان هردوی ما را تا حدی خسته می کند که دیگر برای سکس انرژی چندانی نداریم. اما نگهداری از کودکم، لمس صورت لطیفش و حس بدن کوچکش در آغوشم به نوعی دیگر پرشور و احساس است.

ما 32 سال است که ازدواج کرده ایم و شکی ندارم که تا پایان عمرمان با یکدیگر خواهیم بود. در 10سال گذشته اما کشش جنسی ما خیلی کمتر از گذشته بوده است. بیشتر به خاطر داروهایی است که شوهرم به دلیل مشکلات قلبی و من به دلیل فشار خون بالا مصرف می کنم. 10 سال پیش از آن اوج سال های جنسی من بود. منظورم این نیست که ناگهان از اوج سقوط کردیم و دیگر سکس نداریم. اما حس و حال آن دیر به دیرتر به سراغمان می آید.

من آن قدر به علت جنگ و دعواهای کوچک و بزرگ از او در خشم هستم که کشتن او را به خوابیدن با او ترجیح می دهم!!!

وقتی من و رویا به یک خانه ی مشترک رفتیم، برای مدتی من هیچ کشش جنسی در خودم احساس نمی کردم. هول کرده بودم و فکر می کردم که دیگر هیچ وقت آن شور قدیمی را برای او نخواهم داشت. اما با تعجب دیدم که احساساتم دوباره بازگشتند.

15 سال از ازدواج ما با یکدیگر می گذرد. برای چندین سال عاشقان دوآتشه بودیم. زندگی مان فوق العاده رمانتیک بود. الان رمانس کمتر است اما عشق و دوستی عمیقی بین مان وجود دارد. سکس دیگر جزؤ مسائل مهم مان نیست. دفعات سکس کمتر شده است اما عشق بازی مان همچنان در نوع خود لذت بخش است. حسی گرم، صمیمی، و سرشار از اعتماد میان مان وجود دارد.

من و شادی 17 سال است که با یکدیگر بوده ایم. اوایل با یکدیگر رابطه جنسی داشتیم و بعد برای 5 سال از یکدیگر جدا شدیم. وقتی دوباره پیش هم برگشتیم رابطه مان دیگر حالت جنسی نداشت. من اما واقعاً در کنار او خوشحالم. رابطه ایی بهتر ازاین نمی توانم تصور کنم. همدیگر را در آغوش می کشیم، می بوسیم، دست های یکدیگر را همیشه می گیریم و به هم ابراز عشق می کنیم. با یکدیگر سکس نداریم و من از این بابت احساس کمبود نمی کنم.

بعد از طلاق من با مردی که نسبت به او حس خاص و خوبی داشتم آشنا شدم ومی دانستم احساسات ما متقابل است. تازه فهمیدم که من چقدر پرانرژی، ارگاسمیک، دیوانه، بامزه، شوخ طبع و فوق العاده می توانم باشم!

من 48 سال و همسرم 50 سال دارد. با وجود مشکلات زیاد، ما توانسته ایم که رابطه ی موفقی باهم داشته باشیم. من موقع ازدواج باکره بودم و در نتیجه تعریف و درک مشخصی از جنسیت و مسائل جنسی نداشتم. خیلی زود معلوم شد که من هرچند از سکس بدم نمی آید ولی در مجموع به اندازه ی شوهرم از آن لذت نمی برم. اگر به دست او بود دلش می خواست حداقل روزی یک بار با او رابطه داشته باشم.

خیلی زود معلوم شد که ایده ی ارگاسم واژنی یک دروغ است و یاد گرفتیم که کلیتورس من را تحریک کنیم، این لذت من را بیشتر کرد. اما من بازهم می ترسیدم که نارضایتی ام از داشتن سکس زیاد را به او منتقل کنم. مثل خیلی زن های آن دوره فکر می کردم که رفع نیازهای جنسی همسرم وظیفه ی من است. هیچ وقت عدم توجه او به مقاومت هایم و یا اعمال زور و قدرت فیزیکی برای تحمیل خواسته هایش به من را تجاوز نمی نامیدم.

این شرایط اما دیگر وجود ندارد. در 40 سالگی به دلایلی دچار افسردگی شدید شدم. فعالیت جنسی ما متوقف شد. وقتی بعد از یک سال کم کم از افسردگی بیرون آمدم، من بودم که عشق بازی را شروع می کردم و فقط اگر من حاضر و آماده بودم سکس را شروع می کردیم. در تمام آن روزهای سخت همسرم حامی و پشتیبان من بود و به این همراهی ادامه داده است.

خلاصه این که الان صبر می کند تا من هم برای عشق بازی آماده بشوم و زندگی جنسی ما از همیشه بهتر شده است. فکر می کنم که حالا او هم کیفیت را بر کمیت ترجیح می دهد. ما کارهای جدیدتری را با هم تجربه می کنیم. جالب ترین تغییر این است که من الان خیلی بیشتر از گذشته مایل به عشق بازی هستم. شاید به سنم مربوط است چون می دانم زنان با گذشت سال ها پرشورتر می شوند. اما به نظرم مهمترین عامل به دست آوردن استقلال، و قدرت تصمیم گیری است. الان خواسته هایم را نشان می دهم، او به آن ها احترام می گذارد، و دیگر از رفتن او به سوی زنی که بیشتر جنسی باشد نگران نیستم، چون سکس مان فعال و زنده است و از بودن با هم لذت می بریم.

همه ی ما زنان در زندگی مان چنین بالا پایین ها و رشد و تغییرات جنسی را به گونه ایی تجربه خواهیم کرد.


سکس و معلولیت های فیزیکی

گروهی از زنانی که در این مجموعه از خود گفته اند معلولیت های فیزیکی دارند. بسیاری از زنان با معلولیت های فیزیکی کم کم دارند جنسیت خود را از نو کشف می کنند و آزادانه و با اعتماد در پی درک و رفع نیازها و احساسات جنسی شان هستند. بسیاری از افراد جامعه به غلط تصور می کنند که معلولیت فیزیکی ما را زنانی غیرجنسی می کند.

بسیاری از پسرها به ندرت به سوی من می آیند. از دید آن ها من موجودی جنسی نیستم. آن ها وجهه جنسی من را هیچ وقت نمی بینند. وقتی با اولین دوست پسرم که فوق العاده خوش قیافه بود آشنا شدم تمام اطرافیانم تعجب کرده بودند انگار که من از نظرشان هیچ وقت کشش ها و جذابیت های زنانه نداشته ام!

ما زنانی که معلولیت فیزیکی داریم با واقعیات دردناکی که همه زنان با آن ها دیر یا زود درگیر می شوند زود تر آشنا می شویم. ارزش ما بر اساس ظاهر و معیارهای زیبایی مردسالار و بورژوا ارزیابی می گردد و نیازها و تمایلات جنسی ما توسط "متخصصین" و همراهان مرد تعریف می شود.

معلولیت های فیزیکی گاهی آنچنان دردناک هستند که به بدن ما اجازه ی سکس را، حتی در صورت تمایل روحی، نمی دهند. برای کسب تجربه و لذت جنسی بسیاری از ما زنان معلول باید صبر و حوصله به خرج دهیم.

در دوره های حمایتی با دوستان لزبین ام، ما در مورد درد و آسیب پذیری بدن مان که مانع لذت ما از نزدیکی با معشوقه هایمان می شود صحبت می کنیم و روی راه کارها و راه حل ها حرف می زنیم.

من دائم فکر می کنم که بدنم برهنه زیبا نیست اما شوهرم به وضوح عاشق و شیفته من است. یک روز از او پرسیدم که آیا من در عشق بازی هم مثل راه رفتن می لنگم و او در جواب گفت که من عشق بازی را هم با همان ریتم زیبا، آرام، پیوسته و مصمم راه رفتنم انجام می دهم.

با وجود موانع بسیار، بسیاری از ما زنان معلول تصمیم می گیریم که از نظر جنسی فعال باشیم.

من و همسر سابق ام 4 فرزند داشتیم و 12 سال با یکدیگر آن ها را بزرگ کردیم. بهترین وجه رابطه ی زناشویی ما بخش جنسی اش بود. اگرزندگی مشترک مان قرار بود محدود به تختخواب باشد قطعاً با هم می ماندیم!

من ترجیح می دهم که با زنان باشم تا مردان چون کمتر درگیر بدن و ظواهر فیزیکی هستند و شور و احساس بیشتری نشان می دهند.

من بکارت خود را خیلی دیر در 28 سالگی از دست دادم. بعد از 6 ماه گفت وگو و زمینه چینی برای سکس آماده شدم. اولین تجربه ام هم واقعاً لذت بخش بود.

تدارک شرایط لازم برای عشق بازی گاهی سخت است، به خصوص اگر معلولیت فیزیکی شدید باشد. نگرش های تبعیض آمیز و ترحم آمیز رایج در جامعه اما این مشکلات را بیش از آن چه هست بزرگ و چاره ناپذیر جلوه می دهند. ما معلولین دائماً با نگرش های تبعیض آمیز، ترس و ترحم آزاردهنده ی مردم و موانع اجتماعی و محیطی درگیرهستیم. تصویرات فرهنگی رایج که سکس را همیشه لحظه ایی و بی مقدمه نشان می دهند با شرایط زندگی ما که به تدارکات خاصی برای سکس نیاز داریم همخوانی ندارند و این گاهی آزاردهنده است.

اولین امتحان رابطه مان وقتی است که همیارم باید با مشکلات مثانه و ادراری من آشنا شود. واکنشش به زنی که پوشک می گذارد و برای رفتن به دست شویی به کمک نیاز دارد چیست؟ برایم فکرش ترسناک و رنج آور است.قبل از سکس باید حرف بزنیم و شرایط لازم را درست کنیم. زمان و انرژی می برد. موقع سکس نمی توانیم به هیچ عنوان مزاحمت و یا مهمان غیر منتظره داشته باشیم چون من نمی توانم سریع خود را بشویم و لباس بپوشم.

ادامه دارد........-----


نوشته شده در شنبه دوم آذر 1387 ساعت 17:44 شماره پست: 418
فارس دئموکرات مئابلارین ماسکاسی گؤتورولدوکده پان ایرانیست اولدوقلاری بللی اولور!


بیلیندیگی کیمی کئچن 80 ایلده ایران ممالیکی محروسه سینده میللی وارلیقلارین تاپدانیلماسی و یئری گلدیکده دانیلماسی فارس آیدینلارینا مسئله اولمامیش. بوگونکو ایران ممالیکی محروسه سینده میللی مسئله آغیرلیق قازانماغا باشلادیقدا فارس سول تشکیلاتلاریندا بیر سیرا فارس اولمایان (تورک، کورد، عرب، بلوچ، تورکمن، لور و ساییره) آیدینلار میللی باخیمدان مسئله لی اولدوقدان سونرا ایران ممالیکی محروسه سینه اؤزلرینی بیر باشا قییم و ایران سراسری تشکیلات تانیتماغا چالیشان بو فارس تشکیلاتلاری ایران ممالیکی محروسه سینده میللی مسئله دگیل، مضاعف بیر سیخینتی و ظولمون اولدوغونو دیله گتیره رک سوسیالیست اینقیلابی اولدوقدان سونرا بو مسئله نی حلل ائده جکلر میش دئیه ساده لوح یانچیلارینا (طرفدارلارینا) خرمن وعده سی وئرمه گه باشلامیشلار. بو آرادا بیر سیراسی اؤزلرینه فارس تشکیلاتلاریندا رهبریت شانسی گؤردوکلری اوچون ایران ممالیکی محروسه سینده میللی مسئله نین وار اولدوغونو، آنجاق باسقی آلتیندا اولان میللتلرین ایشچیلری فارس ایستعماری خیدمتینده اولان سرمایه طرفیندن ازیلدیگی اوچون میللی ظولمون حلل اولماسینی ایشچی صینیفی نین آلت مجموعه سی کیمی توجیه ائده رک بیر عوامفریب کیمی میللی ظولمو گؤز آردی ائده رک اونون علیهینه ساواش آچمادان بویون قاچیرماغا چالیشیرلار(1) بیر سیراسی ایسه میللی مسئله نی بیر فرهنگی ساحه یه دوشوره رک ایران ممالیکی محروسه سی میللتلری آراسیندا اولان فرقی بیر فرهنگی فرقدیر دئیه میللی مسئله نی گؤزدن یاییندیرماغا چالیشیرلار(2).
بو آرادا اؤزلرینی فارس سولچوسو کیمی ایجتماعییته سونماغا (تقدیم ائتمه گه) چالیشان، آنجاق کئچمیش یازیلارینا باخدیقدا نژادپرستلیک ایگی وئرن عوامفریبلرین ایجتماعییتین گؤزونه کول سپمک و سولچولوق دالیندا گیزلنمه گه چالیشدیقلاری نین دا شاهیدی اولوروق. بو ذاتی عالیلردن بیری سعید کرامت حضرتلریدیر. ایران ممالیکی محروسه سینده عرب میللی مسئله سی مووضوعسونا دئگینمه دن بو حضرتین کئچن ایل (1383/03/26) یازدیغی مقاله سی نین بیر پاساژینی بیر داها گؤزدن کئچیرمه نی آشاغیدا یئنی فیکیرلرینی ده گرلندیرمک اوچون مقصده اویقون حئساب ائدیریک، اوخویوروق:
" توضیح آقای حسن پور در مورد بکار گیری صفات وحشی و خونخوار بر علیه عربها کاملاً درست است. این صفات معمولاً ثنای فکری جریانات ملی گراست... هرچه در مورد نقش ضد انسانی تفکرات ناسیونالیستی گفت و نوشت باز کم است"(3).
بورادا موألیف حسنپورون مسئله یه نئجه یاناشدیغینی و هانکی آشامادا (مجرادا) اونلا راضیلاشمادیغینی سرگیله مه دن کیلیشه بیچیمینده عربلره وحشی و خونخوار دییلدیگی ایفاده سینی وورقولایاراق راضیلاشدیم دئیه ایران ممالیکی محروسه سینده دیرچلمکده اولان میللی وارلیقلارا دوشمنجه یاناشاراق دولاییلی بیچیمده ناسیونالیسم ایتتیهامی ایله بو وارلیقلاری ازدیرمه گه چالیشیر و چیرکین صیفتلری ایجتماعییته عربلر علیهینه بیر پاکئت بیچیمینده یانسیداراق عربلره قارشین بو ایفاده لرین ضدیت حیسسی اویاتماسیندان دا چکینمیر. دئمک، اؤزونو آیدین و سولچو کیمی ایجتماعییته تقدیم ائدن موألیف عربلره قارشین بو چیرکین ایفاده لری هانکی ادبیاتدا و کیملر طرفیندن اورتایا آتیلدیغینی و هانکی حاکیم خلقین نوخبه لری طرفیندن بو چیرکین ایفاده لرین عربلره عنوانلادیغینا داییر معلومات دا وئرمیر. بیلیندگی کیمی عربلر علیهینه ضدییتلیک فارس ادبیاتیندا ایدئولوژی تانیماز اولموش. ایستر صادق هدایت، ایسترسه ده نادر نادرپورلاری اولسون، عربلری بو آشاغیلاییجی صیفتلر ایله ایجتماعییتین گؤزوندن سالماغا چالیشارلار. بو ذاتی عالی گؤرک یئنیلیکده عرب میللی مسئله سی اوزره هانکی مقامدا دایانمیش،» تاملی بر رويدادهای اخير خوزستان« آدلی مقاله سینده اوخویوروق:
"...رسانه های گروهی مدعی هستند که انگيزه حرکت مورد بحث مسائل و مطالبات قومی بوده است. واقعيت اين است که تاريخا مسئله ملی در خوزستان مسئله ملموسی نبوده است. اگر اکنون کسانی از شيخ خزعل قهرمان ملی ساخته اند، دارند همانکاری را ميکنند که ناسيوناليسم قومی در گوشه و کنار دنيا کرده است؛ دارند برای خود تاريخ ابداع ميکنند"(4).
دئمک، بورادا موألیف یا ایران ممالیکی محروسه سینده عرب میللتینین وارلیغینی گؤرمزدن گلیر، یا دا بیر چوخ پان ایرانیستلر کیمی عرب میللتینی بیر میللی وارلیق دگیل، فارس ادبیاتیندا تورک و عربلر علیهینه یایقینلاشمیش عرب میللتی یئرینه عرب زبان، تورک میللتی یئرینه تورک زبان دئیه کئچمیشده کی بؤیوک اسلافلاریندن درس آلمیش گؤرونور. دئمک، بو ذاتی عالیلرین پان گؤزلوکلرینده ایران ممالیکی محروسه سینده کی عرب و تورکلرین اصلی آریالیدیر(!!!)، دیللری ده فارسچا (!!)، عرب و مغوللارین هوجومو عوجوباتیندن بو میللتلرین دیللری عرب و تورکجه یه دؤنموش(!!!)، یا جللل خالیق (!!!).سورغو سوآل بو: - موغوللار نه اوچون تورکلری موغول ائتمه میشلر؟ دئمک، تمیز نژاددان اولان فارسلار(!!!) ایلک آشامادا (مرحله ده) فارس اولمایان میللتلرین کیملیگینی قارا یاخمالار ایله لکه له ییب، ترور ائده رک( عرب وحشی، عرب خونخوار، تورک غارتگر، تورک نادان و ساییره) اونلاری کؤله لیک فرهنگینه تسلیم اولماغا زورلامیشلار. گؤروندوگو کیمی موألیف بیر چوخ فارس باستانگرایلاری کیمی اؤزونو تاریخ باتلاغیندان قورولوغا چیخارا بیلمیر. بو دا »ایران مرز پر گوهر(!!!)« مقوله سیندن ایرلی گلن آنلاییشدیر. یئنی و مودئرن آنلاییشا گؤره میللت دیل ، مدنیتیت، گله نک و گؤره نکلر اساسیندا اؤزونو باشقا توپلوملاردان فرقلندیرن، یاشایاماق اوچون ایسه اؤزونه خاص بیر جغرافی آلانا یئر کوره سی اوزره صاحیب اولان توپلوم میللت ساییلمالیدیر. بو توپلومدا موختلیف اینانج و گؤروش صاحابلاری و ائتنیک آزلیقلار اولا بیلر، بو توپلومو بیر بیرینه باغلایان دیل بیرلیگی، مدنیت، گله نک، گؤره نکلردیر.
بیلیندیگی کیمی تاریخ بویو گوجلو و هژمون توپلوملار گوجسوزلره حکومت ائتمیش، بو حکومت ائتمه محکومون یوخ اولدوغو دگیل، اونا وارلیغینی سوردورمه و گله جکده حاکیم اولماغا زورلار دئسک، یانیلمامیشیق. بیلیندیگی کیمی فارسلارا 300 ایلدن آرتیق عربلر و 1000 ایلدن آرتیق آذربایجان تورکلری حکومت ائتمیشلر، هئچ زامان دا فارس وارلیغینی دانماق دگیل، تورک حاکیمیتلری تاریخ بویونجا فارس دیلی دیوان دیلی اولاراق گؤز ببگی کیمی قوروموشلار. دئمک، نه اوچون 1000 ایل دیل و مدنیت باخیمیندان آذربایجانلیلاردان عزت گؤرن فارسلار حاکیمیتی اله آلدیقدان سونرا شوونیستلیگی اینسانجا یاشاماغا اوستون حئساب ائدیرلر؟ بو مسئله بیر چوخ آذربایجانلیلارا عیبرت درسی اولمالیدیر.
گئنه ده اوخویوروق:
"... در مقايسه با جوامع مختلف ساکن ايران، نحوه نگرش حکومتهای پهلوی و جمهوری اسلامی به زبان و فرهنگ عربی بسيار بهتر بوده است. هر دو سيستم مشوق فراگيری زبان عربی بوده اند. ازنظر جمهوری اسلامی فراگيری زبان و فرهنگ عربی يک فضيلت محسوب ميشود. علاوه بر اين، فعالين ناسيوناليست بدون مخاطره زياد در ايران سمينار ميگذارند و آزادانه حرفشان را ميزنند. با اين تفاصيل سئوال اين است پس چرا اعتراضات به شيوه انفجاری بروز ميکنند؟ "(4).
اوسته گؤروندوگو کیمی عوامفریب فارس سولچولاری مجبور حالدا میللییتی دیل و فرهنگ ایله نوقطالاماغا چالیشیرلاراق اونلارین یاشادیقلاری تورپاق، یئر آلتی قایناقلاری، گله نک و گؤره نکلرینی ایراده صاحیبی اولماق ایستکلرینی گؤرمزدن گلیرلر. بو باخیش فارس سول تشکیلاتلاریندا او جومله دن فداییان خلق فارس (اکثریت) تشکیلاتیندا اؤزونو قاباریق گؤسترمکده دیر(2). گئنه ده اوخویوروق:
"...اعتراض انفجاری نشانه درجه خصومت مردم با جمهوری اسلامی است"(4).
بورادا موألیف هانکی باخیمدان عرب میللتی نین ایسلام جومهورسی حوکومتیندن ناراضی اولدوغونو، ان آزی فارس مطبوعاتیندا حاکیمیت مناسیبت بیلدیردیکدن سونرا بو مسئله اوزره یازیلان مطلبلره دایاناراق دا ایستر اولسون، ویجدان باخیمیندان آچیقلیق گتیرمک ایستمیر. بیلیندیگی کیمی محمد علی ابطحی آدینا جناب نجفی حضرتلرینه یازیلمیش یازی الدن اله گزدیکده فارس مطبوعاتی و سراسری تشکیلاتلاری بو مسئله نین قارشیسیندا سوسموشدولار. آنجاق محمد علی ابطحی بو یازینی یالانلاماغا چالیشدیقدان سونرا فارس مطبوعاتی محمد علی ابطحی بو نامه جعل دیر دئیه یازماغا باشلادیلار. دئمک، ایران آدینا حاکیمیته مخالیف و موافیق اویدورما سراسری فارس تشکیلاتلار عربلرین میللی مسئله سینه داییر بو یازینین محتواسی فارس ایستعمارینا خیدمت آماجی داشیدیغی اوچون بیر کلمه ده یازماق و دانیشماق ایسته مه دیلر. بلکه ده فارس مطبوعاتی بو مسئله اوزره دایانسایدی، عرب میللتی اؤزونو تک حیسس ائتمه یه رک، بیر قیصا زاماندا عوصیان ائتمزدی. دئمک، عرب میللتی یانیب قوورولان بیر قورقا کیمی ناچار قالاراق چیرتداماغا و عصیان ائتمه گه باشلادی. گئنه ده اوخویوروق:
".. آنچه که مسلم است اکثريت مردم در ايران از يک حکومت مذهبی بسته ای که بيشترين محصولات اجتماعيش فقر وبيکاری بوده است دلخوشی ندارند. اين حکومت، آزادي، شادی و خلاقيت فرهنگی را منع کرده است. هديه اين سيستم به جامعه، گسترش فقر، تن فروشی و اعتياد بود است. جوان در ايران غير از برنامه های تکراری ، خسته کنند و خرافي، انتخاب ديگری برای سرگرمی ندارد. اين مشکلات سبب شده اند که مردم تحت حکومت اسلامی احساس خفگی بکنند و به دنبال راه برون رفت از اين وضعيت بگردند. مردم در خوزستان ازاين وضعيت مستثنا نيستند. ساکنين خوزستان در طی سالهای متمادی در حالی که خود از رفا، شادی و آزاديهای اجتماعی محروم بوده اند، در عين حال دسترسی به تلويزيون کشورهای عربی داشته اند. يا به کشورهای عربی سفر کرده اند. کافی است که نوع موسيقی و آزادی پوشش رايج در کشورهای عربي، منهای عربستان، با ايران مقايسه کنند، تا مثلا حکومتی نطير امارات عربی را به جمهوری اسلامی ترجيح دهند. کسی که عربی متوجه ميشود گوش دادن به ديانا حداد مسلما هزاران بار برايش دلچسپ تر از نصايح کسل کننده آيات عظام خواهد بود. چنين فاکتور هايي، يعنی انزجار انباشته نسبت به جمهوری اسلامی در مقاطعی بصورت اعتراض های ناگهانی خود نمايی ميکند و عدم حضور ملموش بديلهای سياسی ديگر، منجمله چپ، در جامعه سبب گشته است که ناسيوناليسم چنين اعتراضاتی را به اسم خود ثبت کند"(4).
بو اوسته کی عربلر علیهینه یئریدیلن ایفاده لری اوخودوقدا و فارس آیدینلارینین گؤره جه گیمیز کیمی بو ایفاده لر اوزره موناسیبت بیلدیرمه دیکلرینده اینسان بو شوونیستلیکلره و تولکولوکلره نه آد قویا بیلر؟ دئمک، عرب مملکتلرینین تلویزیونلاری مسئله سینه گلدیکده فارس توپلومونون مسلمان کسیمینه ایران ایسلام جومهوریتی تلویزیونلاری رنگارنگ پروقرام یاییر. دینچی اولمایانلار اوچون ده آمریکادان لوس آنجلس محفیللری، میللی مذهبیلر اوچون ده آوروپادان مجاهیدین خلق پروقراملار یاییر. اوسته لیک لا ابالی شخصلر اوچون آوروپا کاناللاری سکس پروقرام دا یاییرلار. دئمک، نه اوچون عرب مملکتلرینین تلویزیون کاناللاری بو فارس شوونیستلری نین گؤزلرینی چیخارمیش اولور؟ فارس شوونیستلری عربلرین بو تلویزیونلار واسیطه سی ایله آنا دیللرینی قورومالاریندان اندیشه ائدیرلر می؟
فارس تشکیلاتلاری او جومله دن سول تشکیلاتلار مسئله سینه گلدیکده بو تشکیلاتلارین کئچمیشیندن بللی اولدوغو کیمی بو تشکیلاتلار فارس منافعی خیدمتینه دوشوندوکلری اوچون میللی باخیمدان فارس اولمایان آیدین اینسانلارین ایستکلرینه جاواب وئرمه قابیلییتینده دگیللر. بو تشکیلاتلاردا اولان تورک، کورد، تورکمن، لور، بلوچ، عربده و ساییره ده فارس ایستعماری خیدمتینده دیر. گئنه ده اوخویوروق:
".. غيبت چپ و مخاطرات در پيش ابراز وجود گروههای ناسيوناليستی در جريان اعتراضات اجتماعی ناشی از قدرت اجتماعی ناسيوناليسم قومی نيست بلکه ريشه در ضعف قطب چپ و سکولار جامعه دارد "(4).
اوسته ایشاره ائدیلدیگی کیمی فارس تشکیلاتلاری ایران ممالیکی محروسه سینده اؤزلرینی فارس ایجتماعیتی خیدمتینده گؤردوکلری و دوشوندوکلری اوچون تورک، کورد، عرب، بلوچ، تورکمن، لور و ساییره وارلیقلارین درد و مسئله لرینه اهمیت وئرمک ایسته میرلر. بوندان یانا دا بو میللتلرین ایستکلری فارس تشکیلاتلاری و مرکز حاکیمیت طرفیندن خاریجی عامیللره نیسبت وئریلیر و فارس اولمایان میللتلره ایران ممالیکی محروسه سینده طبیعتین تانیدیغی ایلکین و دوغال حاقلار اسیرگنمیش اولور. بئله لیکله بوگون اوپوزیسیون اولاراق دئموکراتلیق ایفاده سی گییرن فارس تشکیلات و شخصیتلری یئری گلدیکده ایران ممالیکی محروسه سینده کی فارس اولمایان میللتلره قارشین میللییتچیلیک و شوونیستلیک داورانیشلاری ایچینه قاپیلیرلار. بو باخیمدان تهران حاکیمیتینده ایسلامیتی فارس شوونیزمینه آلت ائدنلرین اینسانلیغا یاراشماز عمللرینین ده شاهیدی اولوروق. گئنه ده اوخویوروق:
نوشته شده در شنبه دوم آذر 1387 ساعت 17:44 شماره پست: 419

"... فعالين ناسيوناليسم از اين ضعف استفاده کرده و با کمک رسانه های گروهی اعتراضات اين چنينی را به حساب خود ميريزند. غياب نيروهای سکولار و چپ اگر ادامه داشته باشد عتراضات مردم در خوزستان بر محور مسائلی قومی خواهد چرخد. اين چرخش اگر ادامه دار باشد فاجعه بار خواهد بود"(4).
اوسته گؤروندوگو کیمی بو حضراتلار اؤزلرینی ایلان یئمیش اژدها اولموش دوشوندوکلری اوچون عربلری ایجتماعییتده اؤز منافعلرینی باشا دوزمز و نالاییق دئیه تانیتماغا چالیشیرلار. دئمک، محمد علی ابطحی آدینا یازیلمیش یازیدا عربلری خوزیستاندان اوزاق ویلایتلره کؤچورمه، اونلاری سای باخیمیندان آزلیق دوروما سالما و آیدین- اوخوموش کسیمینی تهران، ایصفهان و تبریز شهرلرینه سورگون ائتمه عرب ایجتماعییتینین میللی مسئله سی دگیل می؟ فارس اولمایان میللتلری اؤز آنا تورپاقلاریندا بیر آزلیق کیمی دیل و مدنیتلریندن محروم و غریب یاشاماغا محکوم دوشونن پان ایرانیست و فارس شوونیستلری اؤز کیملیک و منلیگینه دوشونن اینسانلاردان نه اوچون دیسکینمه گه باشلامیشلار؟ فارس توپلومو اؤز کیملیک و منلیگینه دوشونمور مو؟
نیت ایران ممالیکی محروسه سینده کی فارس اولمایان میللتلری تحقیر، تزویر و اسلحه گوجو ایله فارس ائده رک یئر آلتی قایناقلارینی سؤمورمک، زالی کیمی قان سوراراق اؤزونو شیشیرمکدیرسه، فارس شوونیستلری و پان ایرانیستلر گره ک ده فارس اولمایان میللت اوولادلارینین میللی بیلینجه ییگه لنمه سیندن ناراحات اولسونلار. بو دا فارس میللتی ایله دوشمنلیک دگیل، بیر سایدا باستانگرایلارین سادیستی فیکیرلرینین خیال و یانلیش اولماسینین گؤسترگه سیدیر. گئنه ده اوخویوروق:
"... اگر رهبری جنبش اعتراضی دست ناسيوناليسم قومی بيفتد به دلايل متعددی فاجعه بار خواهد بود.ناسيوناليسم هميشه خواسته های فرهنگی را به پرچم اصلی تبديل و ساير خواسته های سياسی و مدنی مردم را به حاشيه رانده است. فعالين اين جنبش با توسل به احساسات قومي، مردم را به ميدان ميکشند اما محصول اين ميدان آمدنها تبديل به وسيله ای از جانب فعالين ملی برای ساز وسودا با دولت و قدرتهای پيرامونی ميشود. نمونه اين جنبش ها در کوسوا، چچن، لبنان و عراق ديده ايم. 2- گروههای قومگرا با توسل به اشاعه تنفر قومی و در شکاف بين دولتها رشد ميکنند. ميداندار شدن اينها باعث سرازير شده کمک مالی و تسليحاتی از کشورهای ديگر خواهد شد. اکنون امريکا، انگليس، پاکستان، ترکيه هرکدام بفکر اين هستند که در آينده گروهی را تقويت کنند که منافع اقتصادی آنها را نمايندگی کند. به اين معنا ناسيوناليسم قومی عنصر اصلی سناريو سياه و جنگ داخلی در ايران است. 3- اگر در خوزستان فعالين ناسيوناليست دست بالا را پيدا بکنند، بعيد نيست که آنچه بر سر شهروندان فلسطينی در قدس آمد، در مقابل سرنوشت شهروندان آبادانی و اهوازی پيک نيک به نظر برسد. ترکيب شهروندان شهرهای عمده خوزستان بسيار مختلط است. شهری مثل آبادان بوسيله کارگرترک، عرب، اصفهاني، شيرازي، و لر بختياری ساخت شده است. گسترش سريع صنايع در طول نيمه اول قرن بيستم در آن شهرها باعث شد که آن شهرها از اقصا نقاط ايران شهروند جذب بکنند. اکنون بسيار مشکل است که هويت

No comments:

Post a Comment